طرفداری - اولین بار در یک خوشحالی بعد از گل او را دیدم، وقتی بعد از گل دل پیرو از روی نقطه پنالتی اولین نفری بود که به او رسید.
چند دقیقه بعد، پاس گلی را به ترزگه داد و به آغوش او پرید. وقتی از بغل ترزگه پایین آمد و پاهایش به زمین رسید سر بدون مویش پایین تر از سینه ترزگل قرار گرفت. آنجا بود که با تعجب به برادرم گفتم: "این بچه دیگه کیه؟!"
با سری تراشیده، جمجمه ای خاص و قامتی حتی کوتاهتر از الکس!
اولین آشنایی من با بازیکنی که بعد ها به مورچه اتمی شهرت یافت اینگونه بود.
فصل 07-2006 زمانی بود که تیم به خاطر کالچوپولی برای اولین و تنها بار در سری B بازی می کرد و ما به ناچار مجبور بودیم برای دیدن گل های بازی یک روزی صبر کنیم و بعد از دانلود از سایت لهستانی و یا منابع دیگر، آنها را ببینیم. در آن سال دیدن چهره های جدید در ترکیب یووه چیز تازه ای نبود. حضور در آن رقابت ها فرصتی بود برای آزمایش بازیکنان جوان. به جز مهره های اصلی و وفادار که حاضر به همراهی تیم در سریB و دوری از رقابت های اروپایی شده بودند، ما بقی بازیکنان مجموعه از جوانان و گاها از بازیکنان با تجربه ای چون کریستیانو زانتی تشکیل شده بود. چهره هایی مثل کیه لینی و مارکیزیو از آن روزها سر بر آوردند و جزئی از بدنه یوونتوس تا به امروز شدند.
کنجکاوی و جستجو برای شناختن آن کوچولوی شگفت انگیز ما را به اسم او رساند. سباستین جووینکو، 12 می 2007 اولین و یکی از تنها 3 بازی او برای یوونتوس در آن فصل بود.
اسمی که دیگر به یاد نیامد تا زمانی که باز در اواسط فصل 08-2007 خبری را خواندم مبنی بر اینکه بازیکن قرضی یووه در امپولی می درخشد و ممکن است به تیم بازگردد. با دیدن بازی او در مقابل یووه متوجه شدم که دیر یا زود او را باز در یووه خواهم دید. امپولی در آن سال کلودیو مارکیزیو را هم برای یوونتوس پرورش می داد و زمینه ای شده بود تا او در کنار جیووینکو تجربه اندوزی کنند.
در ابتدای فصل 2008 جیووینکو و مارکیزیو به یووه برگشتند و این شروعی بود برای مورچه اتمی با لباس بیانکونری.
با اینکه او تنها 2 سال در یووه دوام آورد و سال های 2010 تا 2012 را به صورت قرضی در پارما گذراند اما همیشه جزو بازیکنانی بود که عضوی از خانواده یووه محسوب می شد و به همین دلیل بعد از پایان فصل 12-2011 باز هم به یووه بازگشت. آنتونیو کونته که یووه را بعد از چند سال قهرمان ایتالیا کرده بود جووینکو را فرا خواند تا آلترناتیوی باشد برای الکس دل پیرو ای که سال های پایانی خودش را سپری می کرد و ذهن همه هواداران را برای پیدا کردن وارث ای برای خودش درگیر کرده بود.
در این میان سبا یکی از جدی ترین گزینه ها بود. او متولد تورین بود و رشد یافته آکادمی یووه، ریز نقش و متخصص در زدن ضربات ایستگاهی مثل خود دل پیرو.
اما افت و خیز نمایش های او، کوچکی اندام و گاهی هم بی مهری مربیان باعث شد جیووینکو هرگز به چیزی که احتمالا استحقاقش را هم داشت نرسد با اینکه گاهی گل های حساسی می زد و گاهی هم با از دست دادن توپ ها و موقعیت ها، بیشتر به خاطر ضعف جسمانی، اعصاب همه را به هم می ریخت. با اینحال هر بار که به میدان آمد تمام تلاشش را کرد و همه انرژی اش را برای پیروزی تیم محبوبش صرف کرد.
وقتی بعد از بازی های بسیار، در بازی جام حذفی مقابل ورونا برای دومین بار در طول این فصل از ابتدا در ترکیب یوونتوس قرار گرفت و یکی از بهترین های میدان بود و گلزنی کرد، برخی به این فکر افتادند که شاید این شروع دوباره ای باشد برای او و آلگری از این پس بیشتر به سبا فرصت بازی خواهد داد. اما هرگز اینگونه نشد و خیلی سریعتر از آنچه فکرش را می کردند پایان سیاه و سفید او فرا رسید.
زمانی که در دقایق پایانی بازی 18 ژانویه 2015 در مقابل ورونا، بوفون با عجله توپ را گرفت و مستقیم به بیرون زد و با اشاره به جووینکو ای که با توز تعویض می شد او را به حضور در میدان ترغیب می کرد و می خواست او چند لحظه ای بیشتر بازی کند فهمیدم که شایعات صحت داشته و صحبت ها زده شده است و بیشتر از یک نیم فصل دیگر با پیراهن یوونتوس به میدان نخواهد رفت.
شاید این خداحافظی غریبانه که بی شباهت به خداحافظی الگویش با هواداران در استادیوم خانگی نبود، برای اویی که وارث الکس دل پیرو خوانده می شد بهتر از هر شکوهی بود.
با اینکه هنوز تنها 27 سال دارد و پیشنهاد های خوبی هم از لیگ ایتالیا و انگلیس داشت، با انتخاب تورنتو همه را شگفت زده کرد. شاید دستمزد بالا او را هم به امریکا کشاند. در نهایت پرونده بازیگری سباستین جووینکو در لباس بانوی پیر با 91 بازی و 12 گل بسته شد و او به امید دقایق بیشتر بازی مسافر کانادا و لیگ MLS شد.
حالا من به عنوان یک یوونتوسی و به خاطر همه شادی هایی که برایم ساختی برای تو آرزوی موفقیت می کنم آقای جووینکو و می گویم: Arrivederci Formica Atomica … Arrivederci e Grazie