دیگو در 30 اکتبر 1960 در شهر ویلا فیوریتو دیده به جهان گشود، همان طور که گفته شد او در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و به گفته همسر سابقش گاهی اوقات شب ها گرسنه سر به بالشت می گذاشت، او از همان کودکی مهارت خاصی در کنترل توپ فوتبال و حرکت با آن داشت، به قول معروف دیگو فوتبالیست به دنیا آمده بود، ذات او پر از فوتبال بود...
پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت کودکی کم کم به فوتبال حرفه ای روی آورد، او 15 سال داشت که به باشگاه آرژانتینوس جونیورز ملحق شد، دیگو کوتاه قامت خیلی زود پله های ترقی را پشت سر گذاشت و تنها 17 سال داشت که برای اولین پیراهن تیم ملی آرژانتین را بر تن کرد؛ او یک نیمه برابر مجارستان به میدان رفت.
مهارت او در کنترل توپ، حرکت با آن، دید وسیعش و پاس های بلند و کوتاهش مثال زدنی بود، هر کس برای اولین فوتبال او را تماشا می کرد دهانش از تعجب باز می ماند، در آن دوران ( بین سال های 76 تا 78 ) همه در آرژانتین منتظر بودند که این ستاره کوچک به تیم ملی دعوت شود و به کشور برای قهرمانی جهان کمک کند، اما همان طور که همه می دانیم دیگو اخلاق خاصی داشت، همین اخلاق به ظاهر خاص باعث گردید " سزار منوتی " مربی آن روزهای تیم ملی اسم مارادونا را از لیست مسافران جام جهانی 78 خط بزند و دیگو از تیم ملی جا ماند.
اما مارادونا کسی نبود که به این زودی ها شانه خالی کند، او به فوتبال و درخشش ادامه داد، دیگو در جام جهانی جوانان 79 درخشان ظاهر شد و به تنهایی آرژانتین را قهرمان جهان کرد، مهمی که سال ها بعد در جام جهانی بزرگ سالان تکرار کرد. او به تیم بزرگ بوکاجنیورز پیوست، در آن جا بهترین روزها و خاطرات را برای آبی های بوکا رقم زد، هیچ کس جلودار دیگو نبود او در 16 سالگی اولین دربی خود را تجربه کرد، همان جا بود که رویاهای دیگو کوچک شروع شد، رویای خریدن یک خانه برای مادرش، یک ماشین و بازی برای یک تیم بزرگ؛ او به رویاهایش نزدیک تر شده بود...
بوکا هر چقدر هم بزرگ ولی دیگر برای بازیکنی به مانند دیگو کوچک بود، پس باید او هم راه گذشتگان خود را می پیمود و به قاره سبز کوچ می کرد... بارسلونا مارادونا را با مبلغی بالا به خدمت گرفت، او دیگر همه جا شناخته شده بود، همه از دیگو انتظار بالایی داشتند، دیگو از سال 82 تا 84 برای کاتالان ها بازی کرد و توانست برای آن ها یک مقام قهرمانی در اسپانیا به ارمغان بیاورد.
حالا دیگر دنیا به بزرگی او ایمان آورده بود ، مارادونا با تیم ملی آرژانتین در جام جهانی 1982 حضور پیدا کرد، بازی ها برای آن ها خوب آغاز نشدند، آلبی سلسته در دیدار اول به بلژیک باخت اما آن ها توانستند با درخشش دیگو السالوادور و مجارستان را شکست دهند و به مرحله بعد راه پیدا کنند، در مرحله دوم آرژانتین مغلوب تیم های ایتالیا و برزیل شد و نتوانست از این مرحله عبور کند، جام جهانی 82 همین جا برای مارادونا به اتمام رسید.
دیگو راه زیادی هنوز در پیش داشت، هنوز فوتبال بدهی اش را با او کامل صاف نکرده بود؛ دیگو در سال 1984 اسپانیا و بندر بارسلون را به مقصد ناپل ترک کرد تا برای تیم این شهر به میدان برود؛ او در ناپولی بسیار محبوب بود، برای اولین تمرین 75 هزار نفر به ورزشگاه رفتند، به واقع او یک تنه، یک تنه این تیم را دو بار قهرمان ایتالیا کرد، مردم ناپل او را می پرستیدند، اما هم چنان دنیایی بزرگ تر و میدانی وسیع تر باقی مانده بود.
دیگو یک بار دیگر با تیم ملی آرژانتین به جام جهانی راه پیدا کرد، سال 1986 در مکزیک؛ زمانی که در یک برنامه از تراپاتونی در مورد جام جهانی آن سال ها پرسیدند، عمو تراپ گفت: "اوه، جام دیگو آرماندو مارادونا." دیگو در آن مسابقات معجزه کرد، او بار دیگر یک تنه همه را شکست داد، اما این بار در جام جهانی و در حضور ستارگانی همچون پلاتینی، ماتئوس و ...
خود مارادونا می گوید: "آن زمان همه فکر می کردند پلاتینی بهترین بازیکن جهان است و من را در رده های هفتم یا هشتم می دیدند." اما وقتی بازی های جام جهانی شروع شد، فقط یک بازیکن عالی وجود داشت؛ "دیگو آرماندو مارادونا. "
در مرحله یک چهارم نهایی، آرژانتین با انگلستان که چهار سال قبل در جنگ بودند رو به رو شد، دیگو در این مورد می گوید: " من فکر می کنم بازیکن ها انگیزه فراوانی داشتند، بازیکنان انگلیس هیچ کدام از مردم ما را نکشته بودند ولی آن ها بیانگر کشوری بودند که آرژانتینی ها را کشته بودند؛ من گل اول را مثل یک دزد قاپیدم، مثل قاپیدن یک کیف."
شاید آن گل یکی از جنجالی ترین گل های جهان باشد؛ دیگو ادامه می دهد: "سم سام شوت زد و به من هم به دویدن ادامه دادم، چون توپ زاویه گرفت، من فقط 167 سانتیمتر قد داشتم و نمی توانستم توپ را روی هوا بزنم؛ پس من یک مشتم را بالا آوردم و دروازبان آن ها با دو دست به سمت من آمد، شیلتون فریاد می کشید: " هند، هند"، ولی وقتی من دیدم داور به سمت خط وسط دوید فریاد زدم بیایید شادی کنیم؛ ببنید من قبلا هم با دست گل زده بودم ولی بین دوستانم، اما این بار این کار را در جام جهانی کردم و هیچ کس هم ندید، پس من هم نمی گویم ببخشید من با دست گل زدم و حالا باید چه کار کنم!؟"
گلی که به " دست خدا " معروف شد...
دیگو گل دوم را بدون هیچ شکی و به زیبایی هرچه تمام تر به ثمر رساند، او توپ را در زمین خودی گرفت و حرکت را آغاز کرد، 6 نفر را دریبل داد و دروازه انگلستان را برای بار دوم گشود. سپس آرژانتین در مرحله نیمه نهایی بلژیک قدرتمند را با دو گل مارادونا شکست داد تا به فینال مسابقات راه پیدا کند؛ این بار برابر تیم آلمان غربی قرار گرفت.
تیم ملی آرژانتین با سه گلی که در فینال به ثمر رساند قهرمان جام جهانی 86 شد، دیگو می گوید: " احساس بی همتایی بود، به عنوان یک بازیکن جام های زیادی را بدست آورده بودم ولی جام جهانی چیزی هست که همه آرزوش را دارند."
1986 جامی بود که سرنوشتش به وسیله یک مرد رقم خورد؛ دیگو مارادونا.
مارادونا به ناپل بازگشت تا افتخاراتش را تکرار کند، آن ها پرچم دار جنوب ایتالیا شده بودند، یوونتوس را شکست دادند، میلان پر قدرت را 3 بر 1 بردند و به خیلی از افتخارات دست یافتند.
عشق به مارادونا در جام جهانی 1990 بار دیگر می توانست امتحان شود، دیگو موفق شد آرژانتین را باز هم به فینال جام جهانی ببرد، اما پنالتی که در 5 دقیقه آخر برای ژرمن ها گرفته شد کافی بود تا جام جهانی را از آرژانتینی ها بربایند... یکی از تاثیر گزار ترین صحنه ها در آن زمان، اشک های مارادونا بود...
اما وضعیت دشوار تر برای دیگو زمانی بود که او به علت استفاده از مواد مخدر به 15 ماه حبس محکوم شد، حالا مارادونا کسی که نقش بزرگی در فوتبال جهان داشت، از بازی که عاشقش بود محروم شده بود؛ ولی دیگو توانست یک بار دیگر پس از کسب سلامتی با استعداد خارق العاده خود آرژانتین را به جام جهانی 1994 آمریکا برساند. به گفته خودش 16 کیلو وزن کم کرد، از خانواده اش برید و ساعت ها بر روی تردمیل می دوید...
بازی ها با درخشش مارادونا برابر یونان آغاز شد، اما خوشحالی و جشن برای مارادونا زیاد طول نکشید؛ تست دوپینگ دیگو مثبت شد و او راهی خانه شد...
بدون فوتبال او باز هم به سراغ مواد مخدر رفت تا روزی که در یکی از بیمارستان های بوینس آیرس بستری شد، او نزدیک به مرگ بود، در پایین ترین نقطه ای که یک مرد می تواند باشد... دیگو می گوید: "جیانینا مرا نجات داد، وقتی که من در کما بودم او گفته بود که من باید زنده بمانم، پس زنده ماندم..."
زندگی مارادونا در تاریکی آغاز شد، ادامه داد تا بهترین کاپیتان آرژانتین شد؛ یک زندگی خاص که با وجود استعدادی شگرف خاص تر هم شد...
در سال 2000 فیفا طی مراسمی مارادونا را بهترین بازیکن قرن بیستم انتخاب کرد؛ شاید مارادونا بازیکنی باشد که خداوند یک بار به دنیای فوتبال هدیه کرده باشد، ممکن است تا سال ها کسی همانند او به دنیای زیبای فوتبال ما پا نگذارد، خوش به حال کسانی که در دوره او بودند و بازی های مارادونا را از نزدیک تماشا کردند...