الکس دلپیرویه تیکه هایی از متن شبیه خوندن فلسفه به زبان انگلیسی میمونه!!متن ادبی بلد نیستید بنویسید،خب ننویسید!! تندیس باکره ی سوگوار میکل آنژ در سوگ محبوبیت از دست رفته اش توسط پیکره ای دیگر با نام باتی گل بود، میکل آنژ در حسرت دمیدن در صور تا از گورستان کلیسای سانتا کروچه فلورانس برخیزد و تنها فرصتی بخواهد تا بجای پرداختن به تندیسه های داوود و موسی تمام عمرش را صرف ساختن تندیسی از نگاه مردی کند که چشم های فلورانس را به امید باز نمود!این یعنی چی!؟