بیلاردو می گفت: "نه، نه، او یک گاو نر است. باید او را به همین اسم صدا کنید." او اعتقاد داشت ماکارونی به عنوان غذایی شکننده و ضعیف، عبارت خوبی برای به کار بردن در مورد فردی با انرژی، قدرت و ثبات آنخل نبود.
خود دی ماریا وقتی در این مورد صحبت می شود، می خندد. او تا زمانی که کسی او را کاسکوت (پاره آجر) صدا نزند، شکایتی ندارد: "پدرم این کلمه را وقتی استفاده می کرد که چیزی را نمی فهمیدم یا کله شقی می کردم و مثل سنگ سرسخت بودم."
تناقض قضیه این جاست که فیدئو زمانی برای باشگاهی به نام ال توریتو (گاو نر کوچک) بازی می کرد که وی را در نهایت در ازای 25 توپ فوتبال به روزاریو سنترال فروخت: "درست است. اولین هزینه انتقالم، 25 توپ فوتبال بود و باور نمی کردم این قدر خوش شانس بوده ام. از سوی دیگر، یکی از طرفداران روزاریو سنترال بودم و با آن انتقال، به الگوی فوتبالی ام، کیلی گونزالس نزدیک تر شدم. برخی ها مرا با او مقایسه می کردند، اما به نظر من او یک ستون واقعی بود. در نهایت موفق شدم فصل را در کنار او بگذرانم."
خانواده دی ماریا در کارخانه زغال چوب کار می کردند و هر چقدر هم آنخل لاغر بوده باشد، مجبور می شد گونی های پنج، ده و 20 کیلویی زغال را خالی کند. کل محله برای فراهم کردن اسادوس (زغال مرغوب آرژانتینی) به آنها وابسته بود."
آنخل برای آنکه تا حدی بتواند انرژی افزون درونش را خالی کند، به فوتبال کردن توصیه شده بود. او همیشه آماده کمک بود: "محله من همه چیز من بود. وقتی 18 ساله بودم، یک خالکوبی در مورد آن انجام دادم." خالکوبی دی ماریا در مورد محله زادگاهش این گونه است: "متولد شدن در ال پدریل بهترین اتفاقی است که برایم افتاده و در آینده رخ خواهد داد."
سال ها قبل از ورود آنخل به سطح بالای فوتبال، او و شش دوستش در محله، به عنوان نشانه ای دوستی طولانی شان، یک حرف چینی را روی بدنشان خالکوبی کردند: "خالکوبی من پشت پای چپ ام قرار دارد." آن شش نفر همان افرادی بودند که با هواپیمایی کرایه شده از سوی دی ماریا، به فینال جام جهانی 2014 در برزیل آمده بودند. وقتی آنخل اولین حقوق قابل توجه اش را دریافت کرد، والدینش یعنی میگوئل و دایانا را مجبور کرد از کارخانه زغال بیرون بیایند: "بودن در آنجا مخصوصا در یخبندان زمستان زیر سقف آهنی، خیلی خیلی سخت بود."
دی ماریا به عنوان وینگر چپ به کار خود آغاز کرد، اما طی این سال ها آنقدر پست بازی اش تغییر کرده که حتی خودش هم نمی تواند قوی تری موقعیت اش در زمین را مشخص کند:
"خودم را یک بازیکن هجومی می بینم که تقریبا مهاجم تلقی می شود، ولی در پست های گونه گون بازی کرده و همیشه هم راحت بوده ام. برای آرژانتین با توجه به حضور مسی، هیگواین و آگوئرو، تقریبا مهاجم چهارم بوده ام و زمانی که مسی در پست شماره 10 بازی می کرد، یک بازیکن آزاد در سمت چپ به حساب می آمدم. با این حال، در رئال مادرید، مورینیو از من در سمت راست استفاده می کرد، چون کریستیانو در سمت چپ حضور داشت و باز هم مشکلی نداشتم، چون می توانستم به دفاع حریف زده و با پای چپ ام شوت بزنم."
او قبل از آنکه مرد اول فینال لیگ قهرمانان و گران ترین بازیکن آرژانتینی شود، بازی به عنوان هافبک تخریبی را هم تجربه کرده است و حتی سابقه بازی به عنوان مدافع چپ را هم دارد. در هر حال، سرعت یکی از نکته های بارز بازی آنخل بوده است: "می دوم و می دوم و می دوم و وقتی دیگر توان دویدن ندارم، تعویض می شوم!"
دی ماریا در آرژانتین فقط یک بازیکن نیست، بلکه یک شیوه خاص شمرده می شود. بازیکنانی که همانند او بازی کنند، در آنجا بسیار محبوب می شوند: "در اروپا بازیکنانی که مثل من بازی کنند، ندیده ام و آن هم به خاطر این است که فکر نمی کنم دو بازیکن مشابه وجود داشته باشند. همه مرا با کیلی گونزالس مقایسه می کردند که به خاطر نگرش مان و چپ پا بودنمان بود، ولی خودم همیشه معتقد بودم باهم تفاوت داریم."
پیشرفت دی ماریا در پیراهن آرژانتین هم تماشایی بوده است. این شماره 7 آلبی سلسته اولین بازی اش را در سال 2007 در تیم زیر 20 ساله ها انجام داد. او ابتدا در رقابت های مقدماتی جام جهانی و سپس خود مسابقات حاضر شد. آنخل در آن زمان در کنار آگوئرو و اور بنیا، تبدیل به یکی از ستاره های تیم شد و توانست با گلزنی مقابل پاناما، لهستان و شیلی، کمک شایانی به رسیدن تیمش به فینال بکند. فینالی که وی همانند فینال جام جهانی 2014، به دلیل مصدومیت از دست داد.
در سال 2008، آنخل قهرمان تیم فاتح المپیک پکن بود. او توانست در فینال، با ضربه ای تماشایی از روی دستان دروازه بان نیجریه، گل پیروزی بخش آرژانتین را به ثمر برساند. در همان سال، وی اولین بازی اش برای تیم ملی بزرگسالان را در کنار ستاره هایی چون خوان رومن ریکلمه، کارلوس ته وز و لیونل مسی، انجام داد.
از آن زمان، وی تحت هدایت دیگو مارادونا، سرخیو باتیستا و اله هاندرو سابه یا، یکی از اعضای همیشگی تیم ملی بوده و گویا نظر خراردو مارتینو در موردش هم همانند همتایان سابق اش باشد. شش سال بعد از اولین بازی ملی، او در دو جام جهانی بازی کرده و اکنون یکی از محبوب ترین و مشهورترین بازیکنان آرژانتین است: "بعد از آنکه به رئال مادرید پیوستم، همه چیز عوض شد و بیشتر به تیم ملی دعوت شدم. قبل از آن شاید اگر در بوینس آیرس قدم هم می زدم، کسی مرا نمی شناخت."
با این حال، صدای او هنوز هم چندان آشنا نیست، چون علاقه ای به مصاحبه با رسانه ها ندارد، ولی وقتی مقابل میکروفن قرار می گیرد، چندان خجالتی نیست. در طی جام جهانی برزیل و چند روز قبل از نمایش خیره کننده و گل پیروزی بخش دقیقه 119 اش مقابل سوئیس، به یکی از خبرنگاران گفته بود: "چه کسی می گوید ما خوب بازی نکرده ایم؟ فقط یکی مثل تو می تواند چنین فکری بکند. اینجا جام جهانی است و با قدم زنی در پارک فرق دارد. هر کسی نمی تواند اینجا حاضر باشد."
سر الکس فرگوسن تقریبا در سال 2010 او از بنفیکا خریده بود، ولی رئال مادرید سریع تر عمل کرد و آنخل را از چنگ فرگی درآورد. دی ماریا از جمله بازیکنانی است که اسطوره نیمکت منچستریونایتد، می ستوده است: "سر به زیر است و قلب بزرگی دارد (البته این قلب بزرگ تر از آنی است که او بعد از گلزنی تقدیم همسرش، خورخه لینا، می کند). او با استعداد است و همیشه آماده است موفقیت های فردی را برای تیم، قربانی کند. او برای لیگ برتر فوق العاده است."
اکنون بعد از جام جهانی، آمدن دی ماریا به لیگ برتر می تواند بازیکن بهتری از او بسازد. دریبل های او تقریبا نامرئی است. برای جلو رفتن نیازی ندارد توپ را به پایش بچسباند؛ همان طور که خودش می گوید: "دوست دارم توپ را جلوتر بفرستم و بدوم. بیشتر به بازی عمودی علاقه دارم و لذت می برم. همچنین وقتی استارت زده ام، دوست دارم توپ های عمقی را در بالاترین سرعت ام، دریافت کنم."
برخلاف شیوه بازی خیلی از بازیکنان هم دوره اش، دی ماریا علاقه ای به دریبل های بی اثر ندارد. یک تماس می تواند کافی باشد؛ مثل همان تماسی که پیروزی برابر سوئیس را برای آلبی سلسته به ارمغان آورد، جایی که او پاس لیونل مسی را به گلی تبدیل کرد که سابه یا را به یک چهارم نهایی برد.
ولی آیا لیگ برتر می تواند او را سریع تر کند؟ آنخل در پاسخ به پرسشی در مورد استارت های 100 مترش، گفته است: "مسلما نمی توانم یوسین بولت را در دوی سرعت شکست دهم اگر منظورتان این است، ولی دوست دارم ببینم او همراه توپ، با چه سرعتی می تواندحرکت کند!"
به قلم مارتین مازور، ویراستار مجله آرژانتینی ال گرافیکو