به نظر می رسد فصل پیش رو در ایتالیا یکی از رقابتی ترین فصول در چند سال اخیر باشد. بعد از تسلط مطلق اینتر در سال های بعد از کالچوپولی به دلیل نبودن حریف قدرتمند و تک قهرمانی میلان و در نهایت سه گانه ی یووه، حالا سری آ در جایی ایستاده است که باز هم قدرت های سنتی خود را در وضع نسبتا خوبی می بیند و همه، البته نه برای قهرمانی، اما برای رتبه های بالا و یکی از 3 سهمیه ی ایتالیا در لیگ قهرمانان دورخیز کرده و بر نامه ریزی می کنند.
رستاخیز رم با پول های نیمه آمریکایی، رودی گارسیا ی پر حرارت، خرید های خوب و البته هدایت کاپیتان توتی تمام نشدنی، ظهور دوباره ی ناپولی از جنوب و با بلند پروازی های دی لورنتیس، خانه تکانی در سطح مدیریت در اینتر و میلان و خیز فیورنتینا و لاتزیو برای بازگشت به شکوه گذشته، حتی در این میان می توان به تورینو هم نیم نگاهی داشت.
تحولات بازار نقل و انتقالات تابستانی هم به سختی رقابت در این فصل مهر تائید می زند.
ناپولی اگرچه خرید مهمی نداشته اما مطمئنا حفظ تیم در شرایط خوب فصل پیش و از دست ندادن مهره های اصلی در این شرایط اقتصادی کار بزرگی برای آنهاست.
رم با اضافه شدن ایتوربه که در رقابت با یووه آن را به چنگ آورد، می تواند از فصل قبل هم قدرتمند تر باشد. اینتر در حال تطبیق هر چه بیشتر خود با تفکرات ماتزاری در دفاع و حمله است که از حمایت مادی و معنوی مالک جدید باشگاه یعنی توهیر اندونزیایی هم برخوردار است. لاتزیو کلوزه، آقای گل ادوار جام جهانی را حفظ کرده و البته با جذب دفری، مدافع آماده ی هلند سعی در تقویت خود داشته است. فیوره هم حتی اگر کوادرادو را نهایتا از دست بدهد، اما هنوز هم نقطه اتکا تیم یعنی مربی جوان و جنگنده اش، مونتلا را در اختیار دارد که می تواند هر حریفی را تحت فشار قرار دهد.
میلان اینزاگی اگرچه مبهم و ناشناخته به نظر می رسد، اما هواداران ایتالیایی که معجزه ی کونته را با چشمان خود دیده اند دیگر آماده هر اتفاقی هستند.
اما در این بین شاید هیچ کدام از این تحولات، بیشتر از تغییرات یووه، فصل 15-2014 را غیر قابل پیش بینی نکرده است.
در حالی که هواداران یووه بعد از توافقات انجام شده با کونته در هفته پایانی لیگ، منتظر شروع دوباره تمرینات و خریدهای ماورایی مثل الکسیس سانچز بودند، ناگهان خبر جدایی رهبر 3 ساله تیم قهرمان خود را، آن هم در جلسه ای کوتاه در ابتدای روز دوم تمرینات و با توافقی دو طرفه، روی سایت ها دیدند.
شاید این بهت برای من بیشتر از شنیدن خبر آمدن کاپلو از دشمن سرسخت آن روزها، رم، نبود. خبری که در یک بعد از ظهر تابستانی و در بهبهه ی اخبار مربوط به زمین لرزه بم از تلویزیون شنیدم. اما این کجا و آن کجا.
مطمئنا هواداران یووه در هر کجای جهان هم مثل من بارها و بارها خبر را خوانده اند تا شاید حداقل بفهمند، چرا؟!
چطور تیمی که خودش را برای ظهور در اروپا آماده می کرد و در حال گذشتن از مرزهای ایتالیا بود می تواند اینگونه یکی از بزرگترین نقاط قوتش را با دستان خودش نابود کند!
تیفوسی هایی که بعد از دیوانگی های جان الکان کم کم داشتند دوباره به داشتن یک آنیلی لایق دیگر در سمت مدیریت باشگاه امیدوار می شدند، در غافلگیری به سر می بردند.
هواداران، بعد از سعی در هضم رفتن کونته و خواندن نامه مبهم آندره آ، مشغول راضی کردن خود با این فکر بودند که مطمئنا به خاطر صلاح ملی و سرمربیگری ایتالیای از هم گسیخته بوده است که یووه اجازه رفتن به آنتونیو را داده است.
صلاح ملی و سه رنگ پرچم ایتالیا، تنها چیزی که در تمام طول تاریخ 117 ساله ی یووه بالاتر از سیاه و سفید تیم برای مالکان بوده است.
یوونتوسی ها در حالی که با چیدن گزینه هایی مثل کاپلو و هیدینگ سعی در دلداری خود داشتند و حتی در بدترین حالات مانچینی را روی نیمکت یوونتوس می دیدند ناگهان با خبری شوکه کننده تر روبرو شدند. ماسیمیلیانو آلگری ، مردی از لیوورنو، با روابط گیج کننده خانوادگی، اظهار نظر های نه چندان خوب در مورد یووه و آن خنده های هیستریک.
کسی که از میلان اخراج شده و ماه ها خانه نشین بود. حالا و در این تابستان یووه نه تنها یک گام به جلو بر نداشت بلکه به نظر می رسید با انتخاب آلگری دو گام هم به عقب رفته و به زمانی بازگشته که مجبور به تحمل مربیان متوسطی مثل زاکرونی و رانیری روی نیمکتش بود.
ابعاد نا امید کننده این انتخاب وقتی برای یوونتوسی ها عیان تر می شد که به یاد کتاب خاطرات پیرلو و صحبت های او در مورد آلگری و دلیل جدایی آندره آ از میلان می افتادند. پیرلویی که بی شک یکی از ارکان تیم در رسیدن به موفقیت های سه سال اخیر بود. حالا همه یووه را بازنده بزرگ تابستان 2014 می دانند.
اما بعد از فروکش کردن گرد و غبار کم کم چشم منطق بین شروع به دیدن می کند. درست است، یووه بدون مستر کونته هرگز آن تیم جنگنده نخواهد بود، تیمی که ترس نمی شناخت و حتی دفاع از دروازه را در گرو حمله و فشار به تیم حریف می دید، 2-5-3 پیشرفتهی او که ایتالیا را تسخیر کرد، اما اروپا را نه
همه ما غم شکست ها و حذف ها را ، هر چند که کم بودند، با قدت نمایی در شنبه و یکشنبه هر هفته به دست فراموشی می سپردیم، اما حالا که به پشت سر نگاه می کنیم به وضوح می شود لغزش ها ا دید.
به دور از دلایل قوی و گاهی هم بهانه ها برای عدم موفقیت ها، منصفانه است که بگوییم کارنامه کونته نقاط تاریکی هم دارد.
شکست در فینال کوپا ایتالیا در حالی که میشد با دوگانه، وداعی با شکوه با اسطوره تیم الکس دلپیرو داشت، و حذف در مراحل بالای این رقابت ها در دو سال بعد. و همه اینها به خاطر اصرار در استفاده از ترکیب دوم تیم، حتی در فینال.
حذف غیرقابل پیش بینی در مرحله گروهی لیگ قهرمانان در شرایطی که تیم مدعی حضور در بین هشت تیم برتر رقابت ها بود و بعد از آن حذف در نیمه نهایی لیگ اروپایی که فینال آن در خانه برگزار می شد.
به طور کلی می توان گفت کونته بیشتر از آنکه مرد اروپا و بازی های حذفی باشد، مرد ایتالیا و لیگ های فرسایشی بود. هنر او نه در ترغیب یکباره تیم برای یک بازی بلکه در حفظ روحیه تیم و قدرت بدنی و ذهنی آنها برای یک فصل ماراتن وار و پر فشار بود.
مطمئنا کونته می تواند ققنوس ایتالیا را از خاکستر جام جهانی بیرون بکشد و همانطور که انگیزه و شکوه گذشته را به یووه بازگرداند همین کار را با رقم زدن یک فصل جدید در ایتالیا انجام دهد. اما از همین الان هم خطر بازیهایی مثل یورو و مرحله حذفی آن برای تیم کونته هست و حتما او باید در پی رفع این نقیصه تیمش باشد.
اما آیا آلگری می تواند یووه را به اهدافی که می خواهد برساند؟
حقیقت این است که کونته قله ای را برای فتح و رکوردی را برای شکستن باقی نگذاشته و هر نتیجه ای جز قهرمانی برای هواداران بیانکونری شکست محسوب می شود اما آلگری جز رقابت در ایتالیا برای قهرمانی، می تواند با پیشروی در اروپا، به مرور جای خود را در دل هواداران پیدا کند.
مساله حیاتی برای او موفقیت کامل در هفته های ابتدایی فصل است، حتی برابر میلان در هفته ی سوم.
چون با این کار می تواند فشار را از روی خودش و تیم بردارد و راحت تر بر روی ادامه ی لیگ تمرکز کند. یووه دیگر آن تیم پر حرارت سه سال گذشته نخواهد بود اما بی شک تیم آلگری تاکتیکی تر از یوونتوس کونته است.
به واقع هم آلگری یکی از تاکتیسین های مطرح ایتالیا در بین همکاران خود است. زمانی که بعد از موفقیت در کالیاری، در سال 2010 به میلان رفت همه حرف از انتخاب خوب میلان و ظهور یک آریگو ساکی دیگر می زدند. او با همین تفکرات میلان را قهرمان ایتالیا کرد و در لیگ قهرمانان همیشه در مرحله حذفی حاضر بود که البته با بد شانسی قرعه و روبرو شدن با بارسا طعم حذف را میچشید.
اما به مرور با شدت گرفتن بحران مالی در میلان و رفتن ستاره های تیم و دخالت های برلوسکونی در کار های او، تیم آلگری کم کم رو به زوال رفت تا اینکه بالاخره منجر به اخراج او شد.
اما حالا بزرگترین شانس به سراغ او آمده و همانطور که خودش می گوید زمانی که پیشنهاد یووه به دستش رسیده بی درنگ آن را پذیرفته است. این یووه از نظر مهره می تواند با میلان او در سال اول مقایسه شود و او می تواند بهترین بهره را از تیمی که طی سال ها ساخته شده ببرد.
وضع رختکن او در یووه هم به مراتب بهتر از میلان است و با وجود مهره هایی مثل بوفون، پیرلو و ویدال مطمئنا دچار آشوب های زمان زلاتان نخواهد شد. چون در یووه همیشه استخوان بندی تیم حفظ می شود و به این دلیل است که بیانکونری ویژگی های منحصر به فرد خود را طی سال ها حفظ می کند و به اصطلاح دارای DNA مخصوص به خود است.
حالا شاید بتوان بهتر دیدگاه آنیلی، ماروتا و ندود را برای سال پیش رو و انتخاب آلگری فهمید و شرایط آنها را در آن دو روز بعد از کونته درک کرد.
در یووه حتی با وجود نداشتن خرید های در خور تقویت تیم هم می توان نگاه به لیگ قهرمانان و اروپا را حس کرد و این هدف گذاری هر چند کمی خیال پردازانه و هیجان انگیز به نظر می رسد اما کاملا درست است و الان زمانی است که باید به هر شکل گام در اروپا گذاشت.