بخش اول, دوم و سوم این مقاله را در اینجا, اینجا و اینجا بخوانید.
دی استفانو در یک آپارتمان در خیابان کایه بالمس که باشگاه بارسلونا به وی داده بود زندگی میکرد. در همین خیابان، سامیتیر یک دفتر بازرگانی داشت که با شریک تجاری خود آن را اداره میکرد. برای اینکه دی استفانو سرگرم شوم گاهی اوقات این بازیکن به دفتر وی سر میزد. زندگی دی استفانو به خاطر ناتوانی در انجام بازی رسمی برای بارسلونا بود و تنها حضور وی محدود به بازیهای دوستانه بارسلونا میشد. دی استفانو نسبت به این شرایط بی تفاوت نبود.
روزی ساپورتا( یکی از مسئولان باشگاه رئال مادرید در بخش نقل و انتقالات) به ملاقات وی رفت و دی استفانو از وی سوال کرد که چه میخواهد.
ساپورتا به دی استفانو توضیح داد که خرید وی توسط بارسلونا قانونی نیست و بارسلونا تنها حق خرید وی را از لیور پلاته خریده است، حال آنکه طبق پیمان لیما حق وی در اختیار باشگاه کلمبیایی است. در بخش اول مقاله ذکر شد که ساپورتا به آمریکای جنوبی سفر کرده بود و حق دی استفانو را از باشگاه میوناریوس خریده بود.
برای نشان دادن حسن نیت، ساپورتا به دی استفانو مبلغی را پرداخت. در آن زمان شرایط اقتصادی دی استفانو خوب نبود و علاوه بر آن دی استفانو احساس میکرد که بارسلونا وی را نا امید کرده است.
برای اینکه این قضیه زود تر حل شود، فدراسیون جهانی فوتبال(فیفا)، از آرماندو مونز کالرو رئیس سابق فدراسیون فوتبال اسپانیا و یکی از اعضای کمیته خود مشورت گرفت. مونز کالرو در اصل اتلتیکویی بود و در سال ۱۹۷۰ نایب رئیس باشگاه اتلتیکو مادرید شده بود. سالها پیش از آن هم وی شخصا به خانه کابولا رفته بود تا وی ملیت اسپانیایی را قبول کند.
پس از طرف فیفا مونز کالرو مسول حل و فصل این ماجرا بود. فیفا به دی استفانو پیشنهاد داده بود که دو سال برای رئال مادرید و دو سال برای بارسلونا به میدان برود. سال اول و سوم(۵۳-۵۳ و ۵۵-۵۶) در مادرید و سال دوم و چهارم(۵۴-۵۵ و ۵۵-۵۶) در بارسلونا. البته در بعضی از رسانهها به اشتباه تصور میکنند که فیفا میخواست دی استفانو دو سال پشت سر هم را در یک باشگاه باشد اما در اصل فیفا قصد داشت یک سال در میان وی را در این دو باشگاه نگه دارد.
در آن زمان پیچیدگیهای بیشتری هم به پرونده اضافه شد زیرا فدراسیون فوتبال اسپانیا تصمیم گرفته بود که ترانسفر بازیکن خارجی را به اسپانیا ممنوع اعلام کند. این قانون از ۲۴ آگوست باید اجرا میشد.
بارسلونا تلاش کرد تا برای آخرین بار کار این انتقال را به پایان ببرد. به همین خاطر کارروس نایب رئیس باشگاه را به مادرید فرستاد تا با سینیور رئیس باشگاه میوناریوس مذاکره کند. کارتو رئیس باشگاه بارسلونا به خاطر روابط نه چندان خوب با سینیور به این سفر نرفت و تنها کارروس را فرستاد. با این حال بارسلونا نتوانست سینیور را متقاعد کند و سینیور به آنها گفت که قبلا حق این بازیکن را به رئال مادرید فروخته است و دیگر نمیخواهد دوباره این بحث را شروع کند.
مارتی کارتو از باشگاه بارسلونا تلاش کرد حق این بازیکن را به باشگاه یوونتوس بفروشد اما باشگاه ایتالیایی احساس میکند چون این بازیکن یک سال و نیم دور از میادین بوده، به درد آنها نمیخورد. پس از آن کارتو تلاش کرد حق این بازیکن را که از ریور پلاته خریده بود، دوباره به باشگاه آرژانتینی بفروشد و پول آن را دوباره به دست آورد. ریور پلاته این درخواست را رد کرد. هر دو این پیشنهادات به باشگاه یوونتوس و ریور پلاته بدون اطلاع دی استفانو صورت گرفت و این کار دی استفانو را مصمم کرد که به رئال مادرید بپیوندد.
پس از آن بارسلونا با پیشنهاد مونز کالرو موافقت کرد و هر دو باشگاه با هم توافق کردند که با این پیشنهاد موافقت کنند. در همان زمان بارسلونا و رئال مادرید از طریق موسکاردو درخواستی را به وزارت ورزش فرستادند که تاریخ نهایی انتقال بازیکنان خارجی را تمدید کنند تا این مساله که تبدیل به مشکلی بزرگ شده بود، حل و فصل پیدا کند.
مارتی کارتو و نارسیسکو دی کارروس هر دو به صورت جداگانه به من( نویسنده مطلب) گفتند که در آن زمان پس از تلاشهای باشگاه برای فروش حق خود به باشگاههای دیگر و موفق نشدن در این زمینه، مجبور به قبول این پیشنهاد بودند. من هم با آنها موافقم. فدراسیون فوتبال اسپانیا با فیفا در یک نبرد بودند زیرا که دعوای دو باشگاه با هم مانع از بازی کردن یک بازیکن شده بود و فدراسیون فوتبال اسپانیا اصرار داشت که فیفا در قضیه کوبالا به همکاران مجارستانی خود گوش داده بود.
هیچکدام از این دو شخص باشگاه بارسلونا از تهدیدهای شخصی صحبتی به میان نیاوردند( چیزی که ادعا میشود در این قضیه وجود داشته است). مارتی کارتو به من گفت که به وی تلقین شده بود که در زمان انجام کارهای تجاری خود با مسئول صادرات و واردات به اسانی نمیتواند معامله کند. کارروس هم به من گفت که وی احساس میکرده زمانی که در کاخ خود بوده، مورد جاسوسی قرار گرفته است. هر دو این سناریوها عملی است اما در هیچکدام از آنها رد پای باشگاه مادریدی دیده نمیشود.
در هر حال نقش کارتو برای راحت شدن از دست دی استفانو به نتیجه نرسیده و وی نتوانست حق خود را به یووه یا ریور پلاته بفروشد.
ژنرال موسکاردو در جلسهای که برای مشورت با دبیر کل فدراسیون یعنی فرناندز کوئستا تشکیل شده بود، حضور پیدا کرد. اینجا جایی است که خیلیها سعی در کشاندن فرانکو به قضیه دارند که باید گفته شود حضور ژنرال موسکاردو هیچ کمکی به قضیه نمیکند. در آن زمان موسکاردو وزیر ورزش بود و سعی در حل ماجرا خرید بازیکن خارجی داشت.
این اجازه مستقیما به دی استفانو برای بازی در رئال مادرید داده نشده بود بلکه این تصمیم گرفته شده بود که یک سال در میان اجازه بازی در باشگاه بارسلونا و رئال مادرید به دی استفانو داده شود.
در ۱۹ سپتامبر، پس از کسب مجوزهای مربوطه، وزارت ورزش تصمیم گرفت توافقاتی که پیش از ۲۲ آگوست انجام شده را به رسمیت بشناسد که این قضیه علاوه بر دی استفانو شامل چند بازیکن دیگر هم میشد. به عنوان مثل ویلکس هلندی اجازه بازی برای والنسیا پیدا کرد و به همین صورت پریتو شیلیایی برای اسپانیول و دوکاسه فرانسوی برای وایادولید.
مارتی کارتو که از نتیجه ناراضی بود از سمت خود کنار رفت و بارسلونا تا پیش از انتخابات بعد تصمیم گرفت آگوستین مونتال را به عنوان رئیس موقت انتخاب کند.
انتقال دی استفانو در روز ۲۲ سپتامبر در فدراسیون فوتبال اسپانیا ثبت شد و وی در برابر نانسی اولین بازی خود را برای رئال مادرید انجام داد. وی در دقیقه ۶۷ اولین گل خود را برای رئال مادرید به ثمر رساند. این بازی به خاطر عکس معروف خبرنگار اهل شیلی در یادها میماند.
در روز ۲۷ سپتامبر وی اولین بازی لایگیی خود را برابر راسینگ انجام داد.
در هفته پنجم رئال مادرید دو امتیاز از بارسلونا عقب بود که دو تیم در ورزشگاه چامارتین( پیش از تغییر نام خود به سانتیاگو برنابئو) به هم رسیدند. اینجا جایی بود که بارسلونا تصمیم گرفت حق خود را به رئال مادرید واگذار کند. آنها نمیتوانستند که یک مرغ را با کسی دیگر بخورند( ضرب المثل معروف اسپانیایی که در اسپانیش Per vosaltres el pollastre خوانده میشود)، مخصوصاً زمانی که طرف مقابل رئال مادرید بود. پیش از بازی آنها در روز ۲۵ اکتبر، توافقات انجام شد و رئال مادرید ۴ میلیون پزو که بارسلونا به ریور پلاته داده بود را به اضافه سود آن به بارسلونا پرداختند.
از آن روز دیگر دی استفانو بازیکن رسمی رئال مادرید بود. آن بازی را رئال مادرید ۵-۰ برد. لازم به ذکر است که همانطور که در بخشهای قبلی اشاره شد دی استفانو بعدها در دو بازی به عنوان بازیکن مهمان با پیراهن بارسلونا به میدان رفت و آن بازیها پس از پیوستن وی به رئال مادرید بود.
بعد از آن را همه میدانند. رئال مادرید اولین لالیگا خود را پس از جنگهای داخلی به دست آورد و ۵ سال پیاپی قهرمان اروپا شد.
این خلاصه تمام آنچه بود که در قضیه دی استفانو وجود دارد. حال اگر نظر من را میخواهید میگویم که صبر رئال مادرید آنها را به دی استفانو رساند.
بارسلونا این قصه را طور دیگر میگوید. چیزی که به نظر میرسد از حقیقت بسیار دور باشد. اگر مارتی کارتو با سینیور رئیس باشگاه میوناریوس به توافق رسیده بود دی استفانو همان جا برای همیشه بازیکن بارسلونا میشد.
اگر ژنرال فرانکو واقعاً تصمیم داشت که به نفع رئال مادرید کار کند، این کار را مدتها پیش میتوانست انجام داد. باید بگویم که زمانی که همه این اتفاقات میافتاد، رئال مادرید حتی یک بار هم پس از شروع جنگهای داخلی قهرمان اسپانیا نشده بود و دو عنوان قهرمانی آنها در دره دوم جمهوری به دست آمده بود.
پس از جنگ، رئال مادرید خود را در مقابل رقیبان بسیاری میدید که حتی در خود شهر مادرید بودند. اتلتیکو اویاسیون که ترکیبی از اتلتیکو مادرید و ارتش اویاسیون بود در طول جنگ از سربازان و بازیکنان با استعداد اتلتیکو تشکیل شده بود. در دهچهل که همزمان با جنگهای داخلی بود رئال مادرید برای اولین بار در تاریخش پایئن تر از رقیبان خود بود. رئال پایئن تر از بارسلونا، اتلتیکو و حتی والنسیا بود.
در دهه چهل، زمانی که اوج قدرت و خود کامگی فرانکو بود، رئال مادرید بدترین نتایج تاریخ خود را کسب کرد. رئال مادرید سرانجام در دهه شصت توانست یک نام پر آوازه در فوتبال شود. آنها تاریخ خود را پس از آمدن دی استفانو شکل دادند نه پیش از آن. قدرت آنها به خاطر کمک گرفتن از بازوی قدرت نبود بلکه از ایستادگیهای عظیم سانتیاگو برنابئو و تواناییهای فنی فوق العاده آلفردو دی استفانو شکل گرفت.
پایان.
*کل این مقاله را در قالب یک فایل PDF در اینجا دانلود کنید.