آرژانتین بدون هیچ مشکل و با قاطعیت به مقام قهرمانی دست یافت. رقابتی نه چندان مشکل و سخت برای ستارگان آرژانتین، اما زمان، زمان ظهور ستاره ای "سپید" بود. بهترین بازیکن رقابت ها جوان 23 ساله ای بود لاغر اندام و برخلاف رسم آن دوره، و شاید حتی این دوره، یک مهاجم نبود. یک هافبک دفاعی صرف اما بسیار تکنیکی و باهوش. جوان توپ طلای رقابت ها را از آن خود کرد. اصل داستان اما چیز دیگری بود. افسانه ی "ردوندو" در حال سروده شدن بود.
آرژانتین تابستان بعدی را هم با جام پایان برد و ردوندو باز هم خوش درخشید. آرژانتین قهرمان رقابت های کوپا آمریکا شد. اما مسیر از این پس برای درخشش در لباس "آلبی سلسته" برای قهرمان قصه ی ما کمی متفاوت دنبال می شد. آلمان در آن روزگار یک قیصر داشت که به عنوان کاپیتان و مربی قهرمان جهان شده بود. آرژانتین هم ستاره ای داشت شبیه به او؛ چه از لحاظ درخشش در زمین و چه از منظر دیگر. او هم مانند قیصر آلمانی به عنوان کاپیتان و در خاک خودی قهرمان جهان شده بود و باز هم همانند قیصر "اورجینال" قهرمانی را مقابل هلند به دست آورده بود. نامش دنیل پاسارلا و ملقب به "سر طلایی" بود. هنگامی که ژرمن ها با رهبری بکن بائر به قهرمانی جهان دست یافتند، آرژانتین هم رهبری را به دست پاسارلا داد. پاسارلا قانونی گذاشت که بازیکنی با موهای بلند نباید در تیم ملی حضور پیدا کند. ردوندو اما قانون مسخره ی پاسارلا را نپذیرفت و در 24 سالگی از تیم ملی کناره گیری کرد. میان ورژن اورجینال قیصر تا نسخه ی آرژانتینی یک تفاوت آشکار وجود داشت. بکن بائر تیمش را بر محور یک هافبک دفاعی بی نظیر به نام ماتیوس بنا نهاد و به همه چیز رسید، اما پاسارلا هافبک دفاعی بی نظیرش را خط زد و هیچ، همه ی چیزی بود که به آن دست پیدا کرد. ردوندو با موهای بلندش بارها قهرمان شد و پاسارلا با بازیکنان مو کوتاهش، نهایت افتخارش را در یک چهارم نهایی جام جهانی جست و جو می کرد.
در سال هایی که بارسلونا با رهبری کرایف قهرمانی لالیگا را پشت سر هم مال خود می کرد، "لوس بلانکوس" عزم خود را جزم کرده بود که پس از 4 سال قهرمانی را از "بلوگرانا" پس بگیرد. خورخه والدانو بر روی نیمکت تیم نشست. پیوستن نابغه ی دانمارکی با قرارداد آزاد به رئال مادرید پس از گذراندن سال هایی پرافتخار در لباس بارسلونا، باعث شد که جدا شدن ردوندو از تنه ریف که دو سال پیاپی به عنوان بازیکن فصل باشگاه انتخاب شده بود و پوشیدن لباس سفید چندان پررنگ نشود. ردوندو که از سال 1990 به تنه ریف پیوسته بود، در این تیم هم خوش درخشید و 103 بازی را برای این تیم انجام داد که محصول آن 8 گل هم بود. اما زمان، زمان رویا سازی بود. رئال مادرید 1995 چندان تیم پرقدرتی نبود. اما رویا ساز بود. قهرمانی پس از 4 سال کمترین آنها بود. شروع افسانه ای دیگر، پسر نیک برنابئو، فرمانده ی سال های آینده ی تیم، کاپیتان رائول از همین فصل شروع شد. گوتی دوست داشتنی و مایکل لادروپ دو تاریخ ساز دیگر بودند که اولی همانند رائول طلایی شروعش از همین تیم بود و دومی آنقدر خوب بود که با وجود تنها یک سال درخشش در لباس رئال مادرید، به عنوان دوازدهین بازیکن برتر تاریخ باشگاه انتخاب شد. ردوندو اما، از همان ابتدا محبوب هواداران شد. کاراکتر و شخصیت بی نظیرش و آرامشی که به تیم می داد، از او یک مهره ی برجسته می ساخت. ردوندو همان بازیکنی بود که در سال 1992 در مقابل رئال مادرید درخششی فراموش نشدنی داشت که با شکست دادنشان در بازی آخر فصل، باعث شد بارسلونا قهرمانی لالیگا را جشن بگیرد. اما تعهد، استعداد و هوش بی نظیر ردوندو در همان فصل اول سپید پوش شدنش، آرام آرام افسانه ی او را شکل می داد. رئال مادرید قهرمان لالیگا شد. ردوندویی که آرام آرام خودش را به ترکیب اصلی تیم تحمیل کرده بود، در نهایت به همراه لادروپ، هیرو، سانچیس و زامورانو در تیم منتخب فصل قرار گرفت.
فصل بعد رئال مادرید آنقدر خوب بود که کابوس 30 ساله ی خود را به دست فراموشی بسپارد. "هپتا" نزدیکتر از همیشه به نظر می رسید. تیم اما آنقدر تمرکزش را بر روی چمپیونزلیگ گذاشته بود که لالیگا کابوس وار طی شد. در نهایت با شکست به یوونتوس رویایی لیپی، فصل سیاه به پایان رسید. رتبه ی ششم و یک رده پایین تر از تنه ریف، تیم سابق ردوندو تنها یک معنا داشت. آدیوس والدانو! رئال مادرید با کاپلو به توافق رسید. زمان شکوفایی برای ردوندو فرا رسیده بود.
دون فابیو شیفته ی ردوندو شده بود. زمانی که از او صحبت می کرد جملاتش احساس دیگری را به مخاطب می دادند. "اوه، هیچ وقت بازیکنی با درک تاکتیکی او ندیده ام. نه قبلا، نه الان و نه احتمالا در آینده!" این جملات از شخصیتی شنیده می شد که حتی عده ای قدرت تاکتیکی تیم های او را بالاتر از ساچی و رینوس میشل می دانستند. رئال مادرید پس از یک سال وقفه باز هم به جایگاه خودش برگشت. فابیو به میلان بازگشت، از برلوسکنی خواست ردوندو را بخرد. اما "شاهزاده" خودش را به برنابئو اثبات کرده بود. کسی از اینکه بازیکنی با تنها دو سال سابقه ی حضور در تیم پس از افسانه ای به نام سانچس، کاپیتان تیم شده بود تعجب نمی کرد. هیچ بازیکنی نتوانسته بود در این مدت کوتاه، قلب سکوهای برنابئو را تصاحب کند. ردوندو در پایان فصل به عنوان بازیکن برتر فصل انتخاب شد.
هنگامی که لیست بهترین تیم های تاریخ فوتبال در سال 2000 از سوی ورلد ساکر منتشر شد، رئال مادرید تنها باشگاهی بود که دو نماینده در لیست داشت.تیم افسانه ای دی استفانو و پوشکاش حضوری مشخص داشت. رئال مادرید 1998 اما، نماینده ای دیگر از تاریخ بی نظیر باشگاه بود. تیمی که تا کریسمس، در لالیگا و اروپا می تازید. اما باز هم وسواس بی حد و حصر باشگاه به اروپا، باعث لغزش در لالیگا شد. اما اینبار قرار نبود که مردان سپید، اسیر وسوسه های "بانوی پیر" شوند. تو سر توپ زیبای میاتوویچ و گلی که هیچوقت آفساید نبود، وداعی باشکوه برای سانچس افسانه ای با قهرمانی اروپا پس از 32 سال، وقت آن بود که بازوبند بر بازوی شاهزاده قرار گیرد!
نوزده آوریل 2000، منچستر یونایتد در مصاف با رئال مادرید، بازی رفت با نتیجه ی صفر صفر مساوی شده است. بازی برگشت، در تئاتر رویاها بود. بازی بی نهایت زیبا، سرعت بازی بی نظیر بود؛ چنانکه تا دقیقه ی 20 بازی، 10 موقعیت گل بر روی دروازه ی دو تیم شکل گرفته بود. رئال مادرید انتحاری که از دیواری به نام هیرو هم در آن بازی بی بهره بود و منچستر یونایتدی که رویای قهرمانی دوباره ی اروپا را در سر داشت. رئال مادرید اما در آن بازی 3 مهره ی شاخص داشت. دروازبان جوانی که آرام آرام در مسیر تقدس قرار می گرفت. سر الکس فرگوسن در مورد او گفته بود: "این پسر بچه چیز عجیبی در درون خود داشت." دلبوسکه ای که آن روزها هنوز ترسو نشده بود و جراتش در تغییر تاکتیک تیم را مشخصا از دست نداده بود از معدود لحظاتی را پیش آورد که سر الکس را وادار به اعتراف به شکست در نبرد تاکتیکی کرد. سیستم غیر متعارف 3.3.3.1 رئال مادرید فوق العاده ظاهر شد. هلگوئرا که تا آن روزگار در خط هافبک تیم حضور داشت نقش سویپر پیدا کرد و در کنار کارنکا و کامپو خط دفاع تیم را تشکیل می داد. کارلوس و سالگادو یک خط جلوتر آمدند و آزادانه به خط حمله اضافه می شدند. ردوندو نگین الماس تیم بود که در مرکز زمین می درخشید. مک منمن، ساویو و مورینتس سه مهاجم تیم بودند و رائول آزادانه بین خطوط جا به جا می شد. همین که رئال مادرید تا دقیقه ی 52 با 3 گل پیش افتاده بود نشان از تغییرات موثر دلبوسکه داشت. اما مهره ی سوم، "کاپیتان ردوندو". شش سال طول کشید تا نمایشی که او در آن بازی داشت را یک بازیکن بتواند تکرار کند. سخت است درک این که یک "هافبک دفاعی" بتواند کارهایی که او با توپ انجام می داد را انجام دهد. کاپیتان، هر بلایی که خواست بر سر بازیکنان منچستر آورد. از فلیپ فلاپ گرفته تا دریبل زیدانی. اما حماسه در دقیقه ی 52 شکل گرفت. نه از زیدان و نه از رونالدینیو در دوران اوجشان هم هرگز همچین حرکت اعجاب انگیزی دیده نشد. پشت پای دیدنی ردوندو و پاس گلش به رائول را باید در رده ی سه حرکت برتر فردی تاریخ قرار داد اگر شماره یک نباشد. هنینگ برگ، مدافع یونایتد پس از این حرکت از دنیای فوتبال محو شد! سرالکس تحسین نهایی خودش را برای ردوندو قرار داده بود: "به نظر می رسد که او برای کنترل توپ از نیروی مغناطیسی استفاده می کند. او استثنایی است. غیر قابل باور. هروقت ما حمله می کردیم و توپ از محوطه ی جریمه ی آن ها خارج می شد توپ زیر پای او بود. همیشه."
رئال مادرید در آن سال باز هم بر بام اروپا قرار گرفت، شاهزاده باز هم بازیکن برتر فصل لقب گرفت، اما این نهایت صعود نبود. بزرگی می گفت: "یک هافبک دفاعی در تیم، مظلوم ترین بازیکن تیم است، اگر او در روز خوبش باشد هیچکس بازی خوبش را نمی بیند و کسی دلیل خوب بودن تیم را هم نمی پرسد. اما اگر در روز بدش باشد، همه بد بودن تیم را به پای او می نویسند. در فوتبال، قدرت رسانه ای دروازبان ها هم بالاتر از هافبک دفاعی است. آن ها معمولا آخرین انتخاب برای انتخاب یک تیم هستند در حالی که باید اولین باشند." اغلب بزرگان تاریخ لوتار ماتیوس را اولین استثنا برای این قاعده می دانستند و این حقیقت که فرناندو ردوندو دومین بازیکن استثنا در این ردیف است تقریبا بین اغلب "فوتبال دان" ها پذیرفته شده است. در میان کسانی مانند رائول، ریوالدو، فیگو، افنبرگ و مندیتا، این شاهزاده و پادشاه قلب های مادریدیسموها بود که به عنوان بهترین بازیکن جام باشگاه های اروپا انتخاب شد و آن هم به عنوان یک هافبک دفاعی. این تمام ماجرا نبود. ردوندو با 100 میلیون یورو از سوی یوفا ارزش گذاری شد. بازیکن بعدی 54 میلیون یورو کمتر ارزش داشت.
هر صعودی، سقوطی دارد. همانطور که آژاکس و میلان افسانه ای سقوط کردند. همانطور که کرایف و مارادونا درخششان را کنار گذاشتند و همانطور که مانع درخشش شاهزاده شدند. هنگامی که صحبت از پیشنهاد دوباره ی میلان شد باز هم همه گفتند که میلان وقتش را هدر می دهد. اما خرید فیگو نیازمند بودجه بود. شرح و تفصیل نمی خواهد. کاپیتان رفت. چه رایگان، چه با قیمت نازلی که یوفا بر رویش گذاشته بود. شاهزاده چنان درخشیده بود که تمام طلای دنیا هم برای جدا کردن او از خانه کم بود. شش سال، تنها 6 سال برای او کافی بود تا چنین بلایی بر قلب مادریدیسموها در آورد که برای جلوگیری از فروش او در خیابان های پایتخت تظاهرات برپا شود و پلیس مجبور به دخالت و راهنمایی معترضان به روبروی سانتیاگو برنابئو شد. هیچ افسانه ی دیگری در تاریخ باشگاه چنان تاثیری بر سکوهای برنابئو نگذاشته بود.
بازیکنی که با تکنیک، بازی تو را خراب می کند...
ردوندو برای مادریدیسموها فراتر از این است که در میان مقایسه ی مضحک بهترین در تاریخ قرار بگیرد. اما مشخصا سبک جدیدی را برای پست هافبک دفاعی به وجود آورد. ردوندو بازیکنی فیزیکی نبود. اما تکنیکی فراتر از حد تصور داشت. او در سیستم بازی با تک هافبک دفاعی و دو هافبک دفاعی می درخشید. زمانی که هیرو زوج او در خط هافبک بود چنان فضایی برای او به وجود آورد که تنها با یک گل نبرد پی چی چی را باخت. نه ماتیوس تنوع بازی ردوندو را داشت و نه هیچ هافبک دفاعی دیگری. ذهن روشن او از فضای بازی کلید اصلی درخشش بی نظیرش بود. یوونتوس در نبرد فینال 98 با داشتن یک خط هافبک افسانه ای چون زیدان، دشام و داویدز بخت اصلی قهرمانی به شمار می آمد اما ردوندو یک تنه این خط هافبک را از کار انداخت تا به عنوان بهترین بازیکن فینال انتخاب شود. زوج اسکولز-روی کین و حتی افنبرگ پر هیبت نیز از قربانیان بزرگ او به شمار می آیند. این مبالغه آمیز است اگر بگوییم که ردوندو می توانست تمام زمین را پوشش دهد یا از همه ی بازیکنان پشتیبانی به عمل بیاورد. اما حقیقتا او به طور اعجاب آوری سریع و باهوش بود و به خوبی چنان حفره ها را پر می کرد گویی اصلا وجود نداشته اند. برای درک اینکه او چقدر خوب بود کافیست که یک بار دیگر سخنان سر الکس را مرور کنیم. فرگوسن در طول عمر مربی گریش تحسینی را که برای ردوندو کنار گذاشته بود، نثار هیچکس نکرد.
یک هافبک دفاعی، یک بازیساز عمقی، یک هافبک مرکزی، کافی بود مربی بخواهد و ردوندو بدرخشد. او همه ی این ها را انجام می داد. شاهزاده، یک هنرمند بود...
ارسالی کاربر طرفداری: also in have