درس هایی از دور اول مرحله گروهی جام جهانی 2014
درس اول: واقع بینی
مهدی احمدی - طرفداری
دور اول مسابقات جام جهانی 2014 با تلی از اتفاقات جالب و دوست داشتنی به پایان رسید. تعداد گل های زیاد و نتایج نامأنوس در همین ابتدا، جام لذت بخشی را رقم زد و آرزوی ابتدایی تمامی فوتبالدوستان، ادامه این روند و تمام نشدن این جشنواره است. با همه این احوال، 16 بازی ابتدایی جام، نکات جالب و جذابی برای درس گرفتن داشت:
احمق ها ابدی نیستند
گابریل پالتا زمانی با جرارد در لیورپول هم بازی بود. جرارد احتمالآ به خاطر می آورد با دسته گل های مدافع آن زمان آرژانتینی چگونه مقابل آرسنال در جام اتحادیه 6-3 در خانه تحقیر شدند. او در بازی ایتالیا – انگلیس، 90 دقیقه کم اشتباه مقابل جرارد و انگلیسی ها ظاهر شد. مدافع مو بلند و به درد نخور آرژانتینی، تبدیل به یک نیمه طاس کار آمد ایتالیایی شده بود.
آلبرتو زاکه رونی بالاتر از باخت 5-1 لاتزیو به رم، احتمالآ از در هم کوبیده شدن 5-1 اینتر مقابل آرسنال در لیگ قهرمانان و در خانه به عنوان بدترین خاطره دوران مربیگری اش یاد خواهد کرد. بازی ای که صبری لاموشی در کل آن پی تحسین هموطنان فرانسوی اش در آرسنال بود. بازیکنی که با شایستگی عنوان به درد نخور ترین اینتری سال های اخیر را از هواداران این تیم گرفت و حتی برای جشن 100 سالگی این باشگاه هم دعوت نشد. لاموشی که امروز سرمربی شده، در بازی با ژاپن با تعویض های خوبش و استفاده از اشتباهات استاد گذشته، ساحل عاج را برنده بازی مهم گروه خود کرد. بردی که شاید به قیمت اولین صعود فیل ها به یک هشتم نهایی جام جهانی تمام شود.
هیچ کس نمی تواند پالتا لیورپول و لاموشی اینتر را از مجسمه حماقت بودن مبرا کند اما اختیار تغییر سرنوشت هر کسی در دستان خود اوست. همانطور که دیگو کاستا هم با انتخاب اسپانیا به جای برزیل به عنوان تیم ملی در جام جهانی، خواست سرنوشتش را عوض کند!
فرزندت به مفت نمی ارزد!
دو تیم در مسابقات دور اول به طرز فاجعه باری تحقیر شدند. اسپانیا، قهرمان یورو 2008 و 2012 و جام جهانی 2010 و اروگوئه، قهرمان کوپا آمریکا 2011 و از حاضران در نیمه نهایی جام جهانی 2010. دل بوسکه و تابارس پس از موفقیت هایی که با اسکلتی نسبتآ مشابه داشتند، همان تیم ها را برای جام کنفدراسیون ها به برزیل بردند. هشدارها در برزیل برای آنها چندان مفهوم نبود. آنها نفهمیدند چرا ایتالیا با تیمی که زور بردن مکزیک و ژاپن را نداشت به سادگی بازی با آنها را به پنالتی برد و چرا برزیل نیم پخته با غلطک از روی هر دو عبور کرد. در اسپانیا نتیجه این کار عبور از کنار نام بازیکنان آماده ای بود که الآن دل بوسکه حسرت نبودنشان را می خورد. وقتی کاسیاس حتی در کنترل پاس به عقب هم عاجز است شاید صورت دیگو لوپز مقابل چشم او بیاید. وقتی راموس و پیکه با هم فاجعه هستند، این فکر به ذهن می رسد که آیا اینیگیو مارتینز و کارواخال در سطح نیمکت هم نبودند؟ ناتوانی اینیستا مقابل هلند، غیبت ایسکو را گوشزد می کند و بالاتر از همه اینها در خط حمله تورس با دروازه خالی ای که گل نکرد فریاد زد که نگردو و یورنته از او شایسته تر بودند. البته در اروگوئه اما اوضاع کمی فرق می کند. تابارز طی دو سال روی هم 3 بازیکن از لیگ اروگوئه به تیم ملی دعوت کرد که هیچ یک جایی در لیست نهایی او نداشتند. میانگین سنی بالای اروگوئه افزون بر غیبت سوارز، در بازی اول خودش را کاملآ نشان داد. جایی که گودین و لوگانو با قامت بلند تر نمی توانستند ضربات سر را بزنند و درصد موفقیت کاستاریکا روی ارسال ها بیش از 75 بود. در میانه زمین جایی که زمانی آروالو ریوس 4 سال قبل با دوندگی برای رقبای اروگوئه جهنم درست می کرد، یک بازیکن چاق و کم تحرک حضور داشت. فرم دیگو فورلان مناسب از ابتدا بازی کردن نبود و مکسی پریرا هم با کارت قرمز در لحظات پایانی نشان داد در 30 سالگی نمی تواند کسی باشد که رکورد دویدن طی یک بازی جام جهانی را جا به جا کرده.
این ها همه در طی زمان و به دلیل سهیم بودن در موفقیت های ملی اسپانیا و اروگوئه، تبدیل به فرزندان دل بوسکه و تابارز شدند و دل کندن از آنها برای پدر معنوی کاری سختی است اما این دو باید بپذیرند که فرزندانشان دیگر به اندازه قبل شایسته نیستند.
اسمش چی بود؟
نگاهی به عکس های تیمی چند سال اخیر ایتالیا بیندازید. اسم 10 بازیکن را می دانید اما یک نفر را برای بار اول است که می بینید. پستش دفاع راست است و این از معدود تورنومنت های اوست. اصلآ از روی دفاع راست (اگر بشناسید) می توانید حدس بزنید عکس برای کدام تورنومنت است. تاسوتی در جام جهانی 1994، روبرتو موتزی یورو 1996، آنجلو دی لیویو جام جهانی 1998، جیانلوکا پسوتو یورو 2000، کریستین زاکاردو در شروع جام جهانی 2006، ماجو و آباته یورو 2012 و حالا متئو دارمیان. در تیم ملی آرژانتین همین وضع درباره دروازه بان ها حاکم است و شاید تنها پاتو آبوندانزیری باشد که هواداران آلبی سلسته برای تشخیص نامش دست به دامن ویکی پدیا و سایت فیفا نشوند. در پرتغال همین موضوع درباره مهاجم نوک صادق است با تفاوت که پرتغالی ها دیگر می دانند یکی از دو موجود منحوس به درد نخوری که آن جلو وظیفه هدر دادن زحمات رونالدو و موتینیو را دارد آلمیداست و دیگری هلدر پوشتیگا. تفاوت چهره بین این دو هم زیاد است. یکی چهار شانه با ران پای قطور تر از رونالدو و دیگری با بلاهتی آمیخته به معصومیت. احتمالآ هلندی ها هم در آینده نزدیک نسبت به دفاع چپشان چنین احساسات نوستالوژیکی پیدا خواهند کرد. یترو ویلمز نوجوان در یورو 2012 و فعلآ برونو مارتینز ایندی.
بریم ببازیم
کسانی که جام جهانی 1990 را ندیدند قطعآ از خودشان این سوال را پرسیدند که چرا به کامرون، شیرها گفته می شود؟ مثلآ چرا موش های صحرایی بی دست و پای به درد نخور نمی گویند؟ کامرون از بعد درخشش در جام جهانی 1990، تنها در جام 2006 غایب بود اما در 4 جام دیگر، همواره در مرحله گروهی حذف شده و با نمایش اسفناک مقابل مکزیک ثابت کردند هیچ ترسی از 5 شدن این 4 ندارند. آنها در 16 بازی آخر در جام جهانی تنها مقابل عربستان صعودی پیروز بودند. وحشتناک تر اینکه هیچگاه حتی در قامت تیمی محترم یا دوست داشتنی هم ظاهر نشدند. از قاره آفریقا، مراکش در سال 1998 نمایش تهاجمی و جالبی داشت، سنگال در سال 2002 جهان را وادار به تحسین کرد، ساحل عاج در سال 2006 و 2010، ترسناک بودن گروه مرگ را دو چندان کرد و الجزایر 2010 هر چند حتی یک گل هم نزد اما دل های زیادی را با خود برد. کامرون در این سال ها با وجود در اختیار داشتن ستاره های درجه اول فوتبال اروپا، همواره یک گلدان پرکن در زمان قرعه کشی و یک تیم بی خطر در مرحله گروهی بوده. یکی از دلایل مهم بازی های بی روح کامرون، بی انگیزگی ستاره های درجه یک این تیم است. در نیجریه افه آمبروس، انیاما و چندی دیگر پیراهن تیم ملی را از خود جدا نمی کنند، در ساحل عاج دروگبا با دست شکسته برای این تیم بازی می کند، در الجزایر بازیکنان جانشان را برای بردن مصر می دهند و غنایی ها با همه تکروی هایشان در سطحی بودند که طی دو جام جهانی به یک هشتم نهایی و یک چهارم رسیدند اما در کامرون اتوو یک روز در میان از فوتبال ملی خداحافظی می کند و امثال سونگ هم دنبال تمارض برای دور زدن بازی های ملی هستند. برای آنها استراحت در شهرهای حاشیه مدیترانه کمی لذت بخش تر از سفر به نیجر و بازی روی سفت ترین و ترین زمین دنیاست.
رسوخ ناپذیر
فرگوسن از او به عنوان بهترین دستیارش یاد کرده. سازنده نسل جدید فوتبال پرتغال بود و در آفریقا با وجود مدت حضور کوتاه، تأثیرات شگرفی داشت. مربیان ایتالیایی، مورینیو و امثال این ها رو کنار بگذارید. هیچ کسی به خوبی کیروش نمی تواند تیمش برای گل نخوردن و 0-0 گرفتن به زمین بفرستد. کسی که در منچستر یونایتد و در گذر زمان، مایکل کاریک رو به جای ورون به فرگی تحمیل کرد، در 3 تورنومنت ملی بزرگسالان سرمربی بوده. جام ملت های آفریقا 2000، جام جهانی 2010 و 2014. او در جام ملت های آفریقا و جام جهانی قبلی، 2 تا از 4 بازی را 0-0 کرد و جام جهانی 2014 را هم با 0-0 شروع کرد. یعنی 9 بازی و 5 تساوی بدون گل. کیروش مقابل برزیل، ساحل عاج با دروگبا و اسپانیای قهرمان جهان در دوره قبلی مجموعآ تنها یک گل مشکوک به آفساید دریافت کرد. پرتغالی که با تیمی تکمیل تر، در دور اول مقابل آلمان 4 گل خورد. حتی در خاطرات قدیمی تر، فینال مسابقات جام جهانی جوانان بین برزیل و پرتغال کیروش، پس از 120 دقیقه 0-0 به پایان رسید. شاید نحوه بازی تیم او برای منتقدان و حتی برخی هواداران خودی دلچسب نباشد اما واقعیت اینست که ایران تا پایان دور گروهی، شانس صعود به دور بعد را خواهد داشت. به بازی هندوراس مقابل فرانسه نگاه کنید. هندوراس با تیمی دفاعی تر و خشن تر وارد زمین شد و باخت اما ایران امتیاز گرفت. در پایان دور اول بازی ها، فان خال، پراندلی، هیتسفلد و لو به عنوان مربیان صاحب سبک و خرد محور تحسین شدند. قطعآ این کار باید بیش از اینها برای کیروش صورت می گرفت چرا که اگر منصفانه نگاه کنیم کیفیت بازیکنان او اندکی از بازیکنان آلمان و هلند پایین تر بود.