افسانه ای وجود دارد که در آن نقل می شود که عقاب ها پس از رسیدن به سنی خاص، پیر می شوند، به تیز چنگالی و بلند پروازی قبل نیستند و مانند روز های جوانی برای سایر جانوارن ترسناک نمی نمایند، وقتی به این سن می رسند دو انتخاب سخت پیش روی دارند؛ یا مرگی آرام و زجر آور، یا به جان خریدن سختی طی کردن پروسه ای دردناک.
در این افسانه آمده است که عقاب ها برای بازگشت به دوران شکوه خود باید به نوک کوهی بلند بروند، در آن جا آنقدر منقار خود را به صخره ها بکوبند تا کنده شود، صبر کنند، منقاری جدید رشد کند و محکم شود. سپس با منقار جدید یکی یکی چنگال های پیر و قدیمی را از پاهای خود جدا کنند تا چنگال هایی تیز و نیرومند جایگزین آن ها شود و سپس با آن چنگال ها پر های خود را بکنند تا پرهایی پر شکوه تر از قبل جای آن ها رشد کند.
افسانه سرایان نقل کرده اند که اگر عقاب بتواند این پروسه چند ماهه را تاب بیاورد و از گرسنگی و ضعف جان سالم به در برد، پاداش خود را خواهد گرفت، با منقاری تیز و کشنده، چنگال هایی قدرتمند و خرد کننده و بال هایی که به او پروازی با شکوه را پیشکش خواهند کرد به عرصه حکمرانی خود، جایی که به او تعلق داشته باز خواهد گشت و شب و روز را برای هر جنبنده ای، کوچک و بزرگ، ضعیف و قوی تبدیل به کابوسی غیر قابل تحمل می کند.
عقاب های سفید اروپا در بالا بلندای کوه های هارتس دوره زجر آور افول را سپری کرده اند، از ضعیف قوی زخم خورده اند و حالا با نیروزیی مضاعف پر گشوده اند تا پس از پروازی با شکوه بر فراز جنگل های سیاه، خود را به سواحل درخشان برزیل برسانند و در حضور و قلمرو زیرک ترین ها و درنده ترین ها و قدرتمند ترین ها بار دیگر قدرت خود را به همه ثابت کنند و بر بام فوتبال دنیا سروری کنند.
تیمی که در تمام ادوار انتخابی جام جهانی تنها دو بار مغلوب شده است. تیمی که فقط یک بار مرحله پایانی جام جهانی را از دست داده است. تیمی که شانزده بار در بین هشت تیم نهایی قرار داشته است، دوازده بار در مرحله نیمه نهایی حضور داشته و هفت فینال را تجربه کرده، آیا می توان حتی اگر ضعیف هم باشد آن را نادیده گرفت؟ چه رسد به این تیم آلمان که پشت سر نسل طلایی اش که در اوج دوران فوتبال خود قرار دارند لشگری غیر قابل شمارش از درخشان ترین استعداد های جوان اروپا را می بیند.
آلمان در حالی پای به رقابت های جام جهانی 2014 خواهند گذاشت که پس از قهرمانی مقتدرانه بایرن در اروپا در سال گذشته و نمایش های خیره کننده دورتموند در برابر بزرگان قاره سبز، هر چیزی جز قهرمانی با اقتدار هر چه تمام تر برای هوادران ژرمنها شکست محسوب می شود. آلمان در آخرین تورنومنت بین المللی هم که وارد شد بخت اول کسب عنوان قهرمانی بود، اما اولین، فقط اولین اشتباه آن ها در بدترین زمان ممکن، آن ها را از رسیدن به فینال و گرفتن انتقام 2008 و 2010 از ماتادور ها باز نهاد.
کاپیتان ها و مثلث قدرت تیم ملی آلمان هنوز راه زیادی تا پایان دوران بازیگری خود دارند اما بسیار پر تجربه و با صلابت نشان می دهند، فیلیپ لام، باستین شواین اشتایگر و مانوئل نویر، سه یار جدا نشدنی و دوست داشتنی آلمان که پس از سپری کردن دورانی سخت در بایرن و تحمل انتقاداتی فراوان در خصوص عملکردشان به عنوان لیدر های تیم، با له کردن غول های اروپایی و تاراج تاج و تخت بارسلونا بغض چند ساله شان شکست و حالا آن ها با تجربیات خود از تورنومنت های پیشین و اتکا به نسلی از بازیکنان تازه از راه رسیده و جویای نام در پی جاودان کردن نام خود در تاریخ فوتبال جهان هستند.
مانشافت (لقب تیم ملی آلمان به معنای تیم) تحت هدایت یواخیم لو به عنوان پر مهره ترین تیم کارناوال جام جهانی پای به پایتخت فوتبال خواهد گذاشت و تنها غنیمتی که عطش هواداران این تیم را از بین می برد، جام و مدالی طلایی رنگ است که می خواهند آن را به نشانی برای آغاز امپراطوری خود در اروپا و جهان تبدیل کنند. حکومتی که اگر آغاز شود به این زودی ها بر آن پایانی نیست.