آن روز ما خوشبخت ترین انسان های روی کره زمین بودیم، بدون حتی یک سکانس بر علیه ما و تمایلات مان. انگار همه دست در دست هم داده بودند تا آن شب ایران تا صبح بیدار باشد و ایرانی ها روی ابرها سیر کنند، یا شاید هم بالاتر از آن. گویی قدرتی ماورایی دروازه ما را بیمه کرده بود و نمی خواست نوار پیروزی های پیاپی خرداد 92 مردم ایران پاره شود، آنجا که رحمان احمدی، از گلری معمولی، تبدیل به هدیه ای آسمانی برایمان می شود که انگار بهترین سیو های تمام دوران فوتبالش را برای اولسان کنار گذاشته است و همانجا که مدافع کره ای هوس ژانگولر بازی به سرش می زند و پرسینگ بی امان جواب می دهد، آنجا که یک ایرانی، تنها یک ایرانی، روی کره زمین پیدا می شود که به قول خودمان، به جای ور رفتن با توپ، کارش را مختصر و مفید انجام دهد و از اقبال خوب ما، همان یک نفر آنجاست تا با پای چپ هنرمندش کیفورمان کند، تا فریاد شادی مان را به هوا ببرد.
اما روزهای بعد از پیروزی و خوشحالی آنی پس از صعود گذشت، آهسته آهسته، عده ای قلقلک شان می آمد که سطح فوتبال ایران با فوتبال روز دنیا در مقام قیاس قرار گیرد. این ها همان هایی بودند که می گفتند صعود نکنیم برایمان بهتر است، لااقل در برزیل سکه یک پول نمی شویم و با خیال راحت بازی دیگر تیم ها را تماشا می کنیم، بدون تحقیر و اعصاب خوردی های به تبعِ آن.شاید بشود گفت تفکر این گروه آهسته آهسته بر بخش کثیری، غالب شد و نمودار صعودی ناامیدی در علاقمندان به فوتبال ایرانی در روزهای منتهی به قرعه کشی به نقطه ماکزیمم رسید. درست بر خلاف همه دنیا. گویی خیلی از ایرانی ها که شب صعود، بالا و پایین می پریدند، حالا در فکر فرو رفته بودند که مبادا در برزیل مضحکه دنیا شویم.
پانزده آذر 1392 ، ایالت باهایا. همه چیز آماده برای قرعه کشی رقابت های جام جهانی. آدرنالین خون فوتبالی ها روی بالاترین مقدار ممکن. همچنان یاس و ناامیدی در میان ایرانی ها حس می شود. سایت های شبیه ساز قرعه کشی، همه متفق القول می گویند احتمال قرارگیری ما در گروهی ساده بی نهایت کم است. از یک سو برق بازی با ابرقدرت ها در چشمان فوتبالدوستان ایرانی افتاده و از سوی دیگر ترس از تحقیر، همه را تحت تاثیر قرار داده است. کاپیتان تیم ملی در استودیوی نود. با تن صدایی پایین تر از آنچه از یک کاپیتان انتظار می رود. گویی فقط همان احمدرضا عابدزاده بود که می توانست در اوج قشار لبخند بزند و به مردم قوت قلب بدهد. کاپیتان ایران 2014 صادقانه می گوید دوست ندارد با تیم های بزرگ روبرو شود. از آن سوی استودیو، مهدی مهدوی کیا، ثابت می کند که هنوز دود از کنده بلند می شود. پسرکی که انگار همین دیروز با استارت انفجاری اش در ژرلان ما را به هوا فرستاد بر خلاف کاپیتان تیم ملی، در سی و چندسالگی همچنان سرحال و پرجنب و جوش هیجان را چند برابر می کند، آن چنان با تعصب که انگار قرار است خودش دوباره پا به توپ شود و کشورش را همراهی کند. از هر گروه دو تیم مشخص می شود و بر خلاف تصور، سه گروه به نسبت ساده به نظر می آیند. نکونام همچنان می گوید آن گروه های ساده برای تیم ملی بهترند و مهدوی کیا با هر گویی که فابیو کاناوارو از گلدانِ شامل ایران بیرون می کشد حسابی جو را متشنج می کند که آورد، ایران را آورد! اما 5 بار این دیالوگ تکرار می شود و هربار خبری از نام ایران نیست. سه گوی مانده و یکی به گروه آرژانتین می رود، دیگری رقیب آلمان می شود و گوی سفید بخت آخر هم در گروه بلژیک آرام می گیرد. هیجان برای ایران به بالاترین حد خود رسیده است. کاناوارو ششمین گوی را به ژروم والکه می دهد و برای اولین بار طی شش بار گذشته، مهدوی کیا درست می گوید. ایران! در کنار دو رفیقی که در تورنمنت های بزرگ رفاقت شان گل می کند. آرژانتین و نیجریه. گوی های سید چهارم نیز یک به یک باز می شوند و تقریباً آسان ترین تیم در این سید به گروه ایران می آید. بوسنی و هرزگوین، بدون هیچ سابقه ای در جام های جهانی و البته با عملکردی بسیار روشن در دور مقدماتی و با ستاره های زیادی در لیگ های معتبر اروپایی. نمی دانیم بخندیم یا گریه کنیم، اما در پایان مراسم با لبخند مرد پرتغالی روبرو می شویم. گویی ناخدا از دریای پرتلاطمی که برسر راهش قرار گرفته است آنقدر هم ناراضی نیست. درصد کمی که به او ایمان دارند، ته دلشان قرص می شود.
دقایقی بعد از قرعه کشی، به سبک سکانسِ بعد از پایانِ بازی کذایی ایران-مکزیک در جام 2006، که خدا را شکر آن زمان هنوز شبکه های اجتماعی رواج نداشت و اس ام اس ها جور ضعف ارتباطات را به تنهایی می کشیدند، جوک ها و نغزگویی های ایرانی ها گل می کند و از تقابل بازیکنانشان با مسی و رفقا، می گویند و می گویند و صدا و سیما هم با دعوتی گزینشی از بازیکنان تیم ملی، نفت روی آتش استهزای خودی ها می ریزد. همه دنیا در شبکه های اجتماعی، چیدمان گروه شان را به اشتراک می گذارند و برای رقبا خط و نشان می کشند و ایرانی ها برعکس، خودی ها را سیبل کرده اند و از 6 ماه قبل از آغاز جام جهانی، خود را باخته اند. مضحکه کردن خودی ها به صفحات ایرانی خلاصه نمی شود و ایرانی ها، این بار فراتر از مرزها، در صفحه رسمی لیونل مسی هم نمک می ریزند و آنقدر این قصه را شور می کنند که بدجور توی ذوق همه می زند.
حالا شش ماه بعد از قرعه کشی جام جهانی. دم و بازدم مان به جام می رسد و فاصله بسیار اندک است. روزشمارها یک رقمی شده اند و چیزی به پایان انتظارها نمانده. به زودی فوتبال برای یک ماه خواب و خوراک مردم می شود و بسیاری از نگون بختی های مردمان سرتاسر دنیا به دست فراموشی سپرده می شود. شاید شش ماه زمان خوبی باشد تا به خودمان بیاییم و حداقل در دل خودمان و اجتماع مان، بعد از شش ماه القای ناامیدی، حالا امید را راه بدهیم و این بار رفتاری متفاوت با ادوار قبل داشته باشیم. بسیار بسیار طی این روزها ضعف های تیم ملی و فوتبال ایران را روی سر هم آوار کرده ایم و گفته ایم چرا این طور شده و آن طور نشده. چرا این تصمیم اتخاذ شده و چرا از آن تصمیم صرف نظر شده است. اما حالا دیگر زمان این صحبت ها نیست و اگر دست از این تفکرات برنداریم جام را بر خودمان زهر کرده ایم. قرار نیست به خودمان دروغ بگوییم و از موفقیت صحبت کنیم، اما همین که خودمان را در این روزهای آخر تخریب نکنیم گامی مثبت به حساب می آید. تجربه ثابت کرده است که ما ایرانی ها یا از این سر بام می افتیم و یا از آن سرش. هشت سال پیش سطح توقع مان آنقدری بالا بود که باخت مقابل مکزیک را هم برنتابیدیم و بر زمین و زمان تاختیم و حالا آنقدر انتظاراتمان پایین آمده است که حرف از باخت های کم گل را رویاپردازی می دانیم.
قرار نیست با این جملات معجزه ای رخ دهد و روزگار بر وفق مراد شود، اما بد نیست نکاتی را متذکر شویم و به آنها فکر کنیم. هجمه ناامیدی، ترس از باخت های پرگل را در دل مردم ایران ایجاد کرده است، اما هیچکس نگاهی به آمار خودمان نمی کند. 16 بازی در دور مقدماتی جام جهانی. 10 کلین شیت، از جمله دو بازی رفت و برگشت مقابل کره جنوبی با آن همه ادعا در فوتبال آسیا. تنها 7 گل خورده در مقابل 30 گل زده. عملکردی بی سابقه در فوتبال ایران از لحاظ ساختار دفاعی که بدون شک آن را مدیون کارلوس کیروش و تفکراتِ همواره تدافعی اش هستیم. مسلماً رقبای آسیایی به هیچ وجه در قواره رقیبی چون آرژانتین نیستند اما در هیچ مقطعی شاهد این حد از استحکام در فاز دفاعی تیم ملی نبوده ایم و تقریبا بی سابقه بوده که در مقابل رقیب اصلی مان گلی دریافت نکنیم. در دیدارهای دوستانه اخیر هم کمتر شاهد دادن موقعیت به رقبا بوده ایم که می توانیم به این موضوع به چشم یک موضوع امیدبخش نگاه کنیم. البته در کنار این موضوع باید بگوییم که به ثمر رساندن تنها 8 گل در دیدارهای دور دوم مقدماتی هم آمار خوبی به شمار نمی رود. در کل آن طور که کیروش را می شناسیم و آمار هم چنین می گوید نباید توقع بازی های دلبرانه از تیم ملی داشته باشیم و باید با این واقعیت کنار بیاییم که در تفکرات کیروش در حال حاضر، فوتبال اقتصادی در اولویت کار قرار دارد. درست مثل تقابل با کره در دو دیدار رفت و برگشت. فوتبالی مبتنی بر بستن فضاهای نفوذ حریفان و نزدیک شدن به دروازه رقبا تنها از طریق ضدحمله. اگر غیر از این برنامه ای مدنظر کیروش باشد حق دارید تعجب کنید.
از دیگر نکاتی که می تواند روزنه امیدی برای ما باشد اردوهای طولانی مدت ایران پیش از شروع جام جهانی است و مهم تر از آن، اینکه ایران نخستین تیم در میان سی و دو تیم حاضر در بازی ها بود که اردوهای آماده سازی خود را استارت زد و تقریبا دو ماه پیش از شروع جام را در اردو گذراند. آن هم در حالی که بازیکنان بسیاری از تیم های ملی تا بیست روز پیش از شروع بازی ها درگیر بازی های باشگاهی در اروپا بوده اند. از سوی دیگر باید به این نکته اعتراف کنیم که علی رغم تمامی کاستی ها، با وجود تمام ایراداتی که به تیم ملی و لیست نفراتش وارد می دانیم و با اینکه فوتبال زیبایی از تیم ملی ندیده و نمی بینیم اما اصلی ترین دلیل مان برای امیدواری تنها یک نفر است: کارلوس کیروش. مردی که بدون شک می تواند در بسیاری از لحظات برگ برنده ای برایمان باشد و تجربیاتش به دادمان برسد.
در سوی مقابل هم بد نیست اگر نگاهی به رقبای تیم ملی داشته باشیم. آرژانتینی که این چنین خواب از چشمان بسیاری در ایران گرفته است که می آید و ایران را گلباران می کند طی سال های اخیر آنقدر هم ترسناک نبوده و بعضاً مقابل تیم های ضعیف تر از خودش هم لغزش هایی داشته است. تساوی با بولیوی، پرو و حتی عربستان صعودی. به علاوه اینکه به استثنای یک دیدار در برابر گواتمالا، آنها چند سالیست تیمی را با اختلاف بیشتر از سه گل نبرده اند. نیجریه دیگر تیمی که بسیاری بعد از آرژانتین آن را مدعی صعود از گروه F می دانند نیز طی سال های اخیر بسیار اتفاق افتاده است که مقابل تیم های نه چندان مطرح عملکردی ضعیف رقم زده است. تساوی مقابل تیم هایی چون کنیا، نامیبیا، زامبیا، بورکینافاسو، کیپ ورد و ... . شکست مقابل اردن در دیدار دوستانه و نتایج این چنینی هر چند که هر یک را فقط یک اتفاق بدانیم اما می تواند ما را امیدوار کند که شاید چیزی کم از تیم های لیست شده در بالا نداشته باشیم. در ارتباط با بوسنی و هرزگوین هم باید بگوییم که بدون شک هم گروهی با این تیم به نسبت سایر تیم های آن گلدان، آرزوی تمامی تیم های حاضر در جام جهانی بود و آنها نیز مواردی چون شکست به مصر، اسلواکی و ... را در سال های اخیر در کارنامه دارند.
تمامی این صحبت ها به منزله زیر سوال بردن قدرت رقبای ایران نیست. چرا که همه ما می دانیم آرژانتین حال حاضر از پرستاره ترین تیم های تاریخ آرژانتین به شمار می رود، نیجریه قهرمان آفریقاست و با اتکا به قدرت بدنی فوق العاده، رقیبی سرسخت به حساب می آید و بوسنی و هرزگوین نیز با بازیکنان پرشماری که در لیگ های اروپایی دارد و با مهارتی ویژه بر روی ضربات ایستگاهی کار را برای ایران دشوار و دشوارتر می کند. اما نباید فراموش کنیم که ما هم چیزهایی برای بالیدن به آنها در پرونده داریم که در این نوشتار سعی بر این شد که به آنها نگاهی ویژه شود تا شاید گام کوچکی باشد در راستای دوری از گرفتاری در دامان ناامیدی. روزهای پیش رو برای ما بی نهایت هیجان انگیز خواهند بود و باید بسیار مسرور باشیم از اینکه ما هم سهمی از جام بیستم داریم و می توانیم استعدادهایمان را در ویترین فوتبال دنیا به نمایش بگذاریم. ممکن است طی روزهای آتی همه اتفاقات به سود ما تمام شود و نتایجی دور از باور برایمان رقم بخورد، همان طور که احتمال دارد اتفاقات نه چندان خوبی برایمان بیفتد و روزگار بر وفق مراد ما پیش نرود اما هر چه که هست می توانیم امیدوار باشیم که در حضور سرمربیای کاربلد، هر چه از لحاظ فوتبالی در توان نمایندگان فوتبال ایران باشد در برزیل به عرصه ظهور درآید و با کمی چاشنی شانس که کیروش نشان داده از آن هم بی بهره نیست، بتوانیم سربلند از بزرگترین فستیوال فوتبال دنیا بیرون بیاییم. به امید آنکه یوزپلنگ های ایرانی، تا پایان بازی ها، یوزپلنگ باقی بمانند و همانطور که در شعار مختص به آنها آمده است، افتخاری برای این سرزمین باشند!