طرفداری -
به عنوان پسری که با فقر و درد و مشکلات فراوان بزرگ شد، کسی قصد ندارد از وی ، از لوئیس سوارز، از گلزن بزرگ اما بی اخلاق لیورپول بابت گاز گرفتن براتیسلاو ایووانویچ مدافع چلسی حمایت کند. او اشتباه کرد، اشتباهش را پذیرفت، عذرخواهی کرد و مورد موافقت طرف مقابل واقع شد. اما داستان قابل شرح و بسط او برای جراید چیزی نبود که از آن به سادگی بگذرند.
الپیستولرو به عنوان یک انسان چیزی ورای این اتفاقات خاکستری نیست. او از حیث فوتبال یک برنده واقعی است. چیزی در ردیف بازیکنانی مانند کوین کیگان، اریک کانتونا یا پل گاسکوئین. به عنوان بازیکنی که لحظه ای در زمین آرام نمی گیرد، حتی لختی در تمام نود و چند دقیقه به سادگی مثه همین حالا که این را می خوانید دَم و بازدَم انجام می دهید، این فعل را انجام نمی دهد. می جنگد، درگیر می شود، عبور می کند، - با تکنیک به خصوص عبور توپ از بین پاهای بازیکنان حریف – تحقیر می کند، گل میزند و بنگ بنگ ! خوشحالی مخصوص خود را دارد که خیلی ساده می توان آن را دوست نداشت.
این نخستین اشتباه وی در دوران بازی وی نبود. از دعوا در 15 سالگی و کله زدن به داور زمانی که در ناسیونال اروگوئه بود گرفته، تا گاز گرفتن اوتمال باکال بازیکن PSV ، از داستان دنباله داور و خسته کننده ی از دست دادن کنترلش در مواجهه با اورا و حرف های نژادپرستانه وی و سر آخر در دیداری که می توانست به عنوان قهرمان آن از سوی جراید نام برده شود، به عنوان یک حیوان نام برده شد.
واکنش ها قابل پیش بینی هستند هستند. همان چیزی که در نگاه اول با توجه به چیزی که در پس سرمان با توجه به تمدن ریخته شده است واکنش نشان میدهیم. آن کس که گاز میگیرد حیوان است و از هر خصوصیت خوبی مبرا .
سوارز اشتباه کرد، گاز گرفتن کار اشتباهی است؛ اما همه این اتفاقات درکسری از ثانیه رخ داد بدون هیچ صدمه جانی و چه بسا اگر دوربین هایی با چنین کیفیت بالایی در ورزشگاه نبودند که تصاویر آهسته را از زوایای مختلف نشان دهند ماجرا هیچگاه تا این اندازه بغرنج نمی شد.
در این دنیا که همه ما نقطه های خاکستری آن را تشکیل می دهیم، تفاوت ما و سوارز شغل ماست و نه رفتارهای ما. سوارز بدشانس است که نابغه ای در زمینه فوتبال است، فوتبالی که در این سطح کوچک ترین حرکات آن توسط میلیون ها نفر دیده و قضاوت می شود و بین حرف های مردم جا باز می کند.
هنک والدمیت کسی است که او را وقتی تنها 19 سال داشت رصد کرد و برای خرونینخن هلند به خدمت گرفت تا لوئیس نخستین تجربه اروپایی خود را داشته باشد. او اخیرا از سوارز به عنوان بازیکنی که از فوتبال خود لذت می برد اما گاهی طرز تفکراتش مانند یک بچه است یاد کرد.
هرچه عشق بیشتر؛ نفرتِ خفته در پس آن بزرگتر، هرچه دست نیافتنی تر در نوک قله؛ سقوط نیز به همان نسبت سخت تر. داستان همین داستان اخیر است. نخستین بار نیست که چنین اتفاقی رخ داده است. حداقل سه مثال دیگر می توانم برایتان بیاورم که در این بین گاز به مراتب خشن تر دفوئه مهاجم تاتنهام از بازوی خاویر ماسکرانو هافبک وقت وست هام معروفت ترین آن هاست. دفوئه بدون هیچ محرومیتی تنها یک کارت زرد برای آن عمل دریافت کرد و در مورد بازخوردها وقتی در موتور جست و جوی گوگل دو عبارت Suarez Bite و Defoe Bite را مقایسه می کنیم تفاوت نوشته های یافته شده تفاوت 8 میلیون برای سوارز و 300 هزار برای دفوئه است.
برچسب انسانی نبودن است که بیش از هر چیزی سوارز را می رنجاند و چیزی را که آن را بدتر از تکل های معروف روی کین، نیل سیمپسون، رایان شاوکراس، گویکوچهآ ، لیونل سانچز و نایجل دی یانگ – که جمعی از بدترین تکل های تاریخ فوتبال بودند – در نظر برخی جلوه می دهد این است که تکل هرچقدر بد، چیزی پذیرفته است. ممکن نیست نخست وزیر بریتانیا بابت یک تکل حتی اگر به قیمت جان کسی تمام شود بیانیه ای صادر کند، حتی وقتی که سوژه بهتری مانند اظهار نظر در مورد کشتار در بحرین بی پاسخ می ماند. پارادوکس ، دنیا را پارادوکس ها و حد و حدودهای من در آوردی فراگرفته است.
ذات بشر به خوبی روی دارد. انسانی که خود جز مجموعه ای تناقضات و اشتباهات نیست، گاها بلافاصله پس از دیدن چیزی که از آن به بدی قضاوت می کند بلافاصه عکس العمل نشان می دهد. پذیرش اینکه فوتبالیست ها هم مانند آدم های کوچه و خیابان و حتی خودمان اشتباه می کنند گاهی دشوار است.
سوارز از حیث رفتارها در زمین با بازیکنان حریف یک پسر بد تمام عیار است. به عنوان فوتبالیستی در این سطح و با این توانایی ها او از عکس العمل ممکن بر علیهش آگاه است، علاقه ای به بیرون نشستن ندارد و محرومیتش به قیمت کفش طلای انگلستان و جایزه مرد سال فوتبال جزیره برایش تمام شد. چیزی که کاملا قابل حدس بود.
اما همیشه طرف دیگری نیز برای هر داستانی وجود دارد. لوئیس سوارز به عنوان یک فوتبالیست، یک نمونه مثال زدنی است، او همینک یکی از بهترین مهاجمان فوتبال اروپاست و در بسیاری از جهات با بازیکنانی مانند لیونل مسی و کریس رونالدو قابل قیاس است. او حتی در زمینه زندگی خارج از زمین فوتبال یک مرد خانواده است و داستان عشقی وی با همسرش، سوفیا می تواند یک کتاب پرفروش باشد. او یک وطن پرست تمام عیار است، وقتی به خاطر کشور و مردمش در یک چهارم نهایی جام جهانی پیِ اخراج شدن را به تنش مالید و بعدها گفت برای کشورش حاضر است هزار بار دیگر آن عمل را علارغم تمام انتقادات و حتی تهدیدات آن را تکرار کند.
او همین است. بدون تائید کارهای بد او، بدون حق ندادن به کسانی که او را هو می کنند و حتی با وجود لطمه ای که می تواند به تصویر باشگاهش در نظر اذهان عمومی بزند می توان او را دوست داشت. می توان عطش او و شور وصف ناشدنی او را در زمین دید و از فوتبال لذت برد. مگر نه این که هدف فوتبال همین بود...